WEBVTT 00:00:00.760 --> 00:00:03.735 چند نفر از شما از صفحات گسترده الکترونیک استفاده کردهاید، 00:00:03.760 --> 00:00:05.680 مثل اِکسل از شرکت مایکروسافت؟ 00:00:06.240 --> 00:00:07.496 بسیار عالی. 00:00:07.520 --> 00:00:12.096 چندتای شما بهشکل دستی کار تجاریتون را اداره کردهاید، 00:00:12.120 --> 00:00:15.200 درست مثل پدر من که چاپخانه کوچکش را در فیلادلفیا اداره میکرد؟ 00:00:16.160 --> 00:00:17.320 خیلی کمتر. NOTE Paragraph 00:00:17.920 --> 00:00:20.520 خوب، کارها برای صدها سال اینطور انجام می شد. 00:00:21.480 --> 00:00:24.856 اوائل سال ۱۹۷۸، شروع به کار روی ایدهای کردم 00:00:24.906 --> 00:00:26.920 که نهایتا تبدیل به «ویزیکَلک» شد. 00:00:27.480 --> 00:00:28.710 و سال بعد 00:00:28.770 --> 00:00:32.439 روی کامپیوتر جدید شخصی اپل II تحویل شد. 00:00:33.240 --> 00:00:37.296 این درست است که، شش سال بعد واقعا اوضاع تغییر کرد، 00:00:37.320 --> 00:00:39.496 وقتی که والاستریتژورنال، سرمقالهای نوشت 00:00:39.520 --> 00:00:43.260 که در آن فرض کرد شما ویزیکَلک را میشناسید و شاید ازش استفاده میکنید. NOTE Paragraph 00:00:43.760 --> 00:00:46.720 در سال ۱۹۹۰ استیو جابز 00:00:47.160 --> 00:00:50.400 گفت که «صفحات گسترده باعث حرکت این صنعت به جلو شده». 00:00:50.880 --> 00:00:54.800 « ویزی کلک بیشتر از هر چیز دیگری باعث موفقیت اپل شده است.» 00:00:55.440 --> 00:00:56.600 در یک نوشته خصوصی تر، 00:00:57.600 --> 00:01:00.736 استیو میگوید که «اگر ویزیکَلک برای رایانه دیگری نوشته میشد، 00:01:00.760 --> 00:01:02.960 الان با شخص دیگری مصاحبه میکردید.» NOTE Paragraph 00:01:03.360 --> 00:01:09.736 پس، ویزیکَلک در بکارگیری رایانهها در کارهای تجاری موثر بود. 00:01:09.760 --> 00:01:10.920 چطور اتفاق افتاد؟ 00:01:11.680 --> 00:01:14.600 این چه چیزی بود؟ برایم چه اتفاقی افتاد تا اینگونه بسازمش؟ 00:01:15.920 --> 00:01:21.256 خوب، من برنامه نویسی را در ۱۹۶۶ وقتی ۱۵ سالم بود یاد گرفتم -- 00:01:21.280 --> 00:01:23.520 درست چند ماه بعد از اینکه این عکس گرفته شد. 00:01:24.200 --> 00:01:27.160 دبیرستانی های کمی امکان دسترسی به رایانه را در آن زمان داشتند. 00:01:27.560 --> 00:01:31.056 اما بخاطر خوش شانسی و با کلی اصرار، 00:01:31.080 --> 00:01:33.760 میتوانستم فرصت کار با رایانه را در گوشه و کنار پیدا کنم. NOTE Paragraph 00:01:34.200 --> 00:01:39.080 بعد از کلی گِلبازی در فستیوال ووداستاک برای کالج به امآیتی رفتم، 00:01:39.520 --> 00:01:42.600 و در آنجا برای کسب درآمد در پروژه مالتیکس مشغول شدم. 00:01:43.320 --> 00:01:48.336 مالتیکس در سیستم های اشتراک زمانی پیشرو بود. 00:01:48.360 --> 00:01:51.536 چیزی از سیستمهای عامل لینوکس یا یونیکس شنیدهاید؟ 00:01:51.560 --> 00:01:52.800 آنها از مالتیکس آمدهاند. 00:01:53.320 --> 00:01:55.616 من روی مدلهایی از مالتیکس کار کردم 00:01:55.640 --> 00:01:59.456 که به عنوان زبانهای مترجم خطی رایانه شناخته میشوند، 00:01:59.480 --> 00:02:02.036 که توسط افرادی که رشتهشان رایانه نیست استفاده میشدند 00:02:02.036 --> 00:02:04.960 تا محاسباتشان را پشت ترمینال رایانه انجام دهند. NOTE Paragraph 00:02:05.560 --> 00:02:07.816 وقتی که از امآیتی فارغالتحصیل شدم، 00:02:07.840 --> 00:02:10.680 برای کار به شرکت دیجیتال اکویپمنت رفتم. (DEC) 00:02:11.320 --> 00:02:14.496 در دِک، روی نرمافزارهای 00:02:14.520 --> 00:02:17.360 دوران جدید حروفچینی رایانهای کار میکردم. 00:02:17.800 --> 00:02:22.136 به روزنامهها کمک میکردم تا ماشین تایپ خبرنگارهایشان را 00:02:22.160 --> 00:02:23.640 با ترمینالهای رایانه عوض کنند. 00:02:23.880 --> 00:02:25.096 نرمافزار مینوشتم 00:02:25.120 --> 00:02:28.816 و بعد پیش مشتریها رفتم به جاهایی مثل روزنامه کانزاس سیتی استار، 00:02:28.840 --> 00:02:31.256 و به کاربران آموزش میدادم و نظرشان را میپرسیدم. 00:02:31.280 --> 00:02:33.136 واقعا تجربه کردن دنیای واقعی بود 00:02:33.160 --> 00:02:36.400 کاملا با آنچه در آزمایشگاه های ام آی تی دیده بودم فرق میکرد. NOTE Paragraph 00:02:37.880 --> 00:02:40.496 بعد از آن مدیر پروژه 00:02:40.520 --> 00:02:45.320 اولین نرمافزار واژه پرداز دِک بودم، دوباره موضوعی جدید. 00:02:45.720 --> 00:02:51.216 مثل حروفچینی، موضوع مهم ایجاد یک رابط کاربری بود 00:02:51.240 --> 00:02:55.320 که برای استفاده ناآشنایان با رایانه طبیعی و کارامد باشد. 00:02:56.360 --> 00:03:00.336 بعد از کار در دِک، برای کار به شرکت کوچکی رفتم 00:03:00.360 --> 00:03:06.480 که صندوقهای پول الکترونیکی با ریزپردازنده برای صنایع فست فود میساخت. 00:03:07.360 --> 00:03:11.056 اما همیشه بدنبال تاسیس یک شرکت با دوستم باب فرانکستون بودم 00:03:11.080 --> 00:03:13.816 که قبلا با او در پروژه مالتیکس در امآیتی آشنا شده بودم. NOTE Paragraph 00:03:13.816 --> 00:03:17.636 پس تصمیم گرفتم تا به دانشگاه برگردم و تا آنجا که میتوانم از کسب و کار یاد بگیرم. 00:03:17.636 --> 00:03:19.590 و در پاییز ۱۹۷۷، 00:03:19.620 --> 00:03:23.330 وارد دورهی آموزشی امبیای در دانشگاه تجارت هاروارد شدم. 00:03:23.840 --> 00:03:26.336 من جزو درصد کمی از دانشجوها بودم 00:03:26.360 --> 00:03:29.200 که سابقهای در برنامه نویسی داشتم. 00:03:30.080 --> 00:03:33.256 این عکسی از من در کتاب سال است که در ردیف جلو نشستهام. NOTE Paragraph 00:03:33.280 --> 00:03:34.296 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:03:34.320 --> 00:03:36.936 در هاروارد ما به شکل بررسی موضوعی آموزش میدیدیم. 00:03:36.960 --> 00:03:38.896 هر روز سه مورد را بررسی میکردیم. 00:03:38.920 --> 00:03:44.640 هر مورد از چند ده صفحه تشکیل شده بود که یک وضعیت خاص تجاری را نشان میداد. 00:03:45.600 --> 00:03:50.176 اغلب دارای نمودارهایی بودند که از کلمات و اعداد تشکیل شده بود 00:03:50.200 --> 00:03:53.360 که به شکل قابل فهمی برای آن وضعیت خاص قرار گرفته بودند. 00:03:53.840 --> 00:03:55.776 معمولا کاملا با هم فرق داشتند. 00:03:55.800 --> 00:03:57.016 این تکلیف من است. 00:03:57.040 --> 00:04:00.216 مجددا، اعداد، کلمات، به شکلی قرار گرفتهاند تا معنی پیدا کنند. 00:04:00.240 --> 00:04:04.320 کلی محاسبه -- همیشه با ماشین حساب بودیم. 00:04:04.720 --> 00:04:06.600 در واقع، این ماشین حساب من است. 00:04:08.200 --> 00:04:10.976 برای جشن هالوین، شکل ماشین حساب شدم. NOTE Paragraph 00:04:11.000 --> 00:04:12.440 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:04:13.785 --> 00:04:16.976 در شروع هر کلاس، استاد کسی را صدا میکرد 00:04:17.000 --> 00:04:18.279 تا موضوع را شرح دهد. 00:04:19.079 --> 00:04:21.856 آنها وضعیت را توضیح میدادند 00:04:21.880 --> 00:04:25.616 و اطلاعاتی را ارائه میکردند که استاد آن را 00:04:25.640 --> 00:04:28.545 روی تختههای برقی جلو کلاس خلاصه میکرد، 00:04:28.569 --> 00:04:30.096 و بعد ما با هم بحث میکردیم. 00:04:30.120 --> 00:04:34.576 یکی از خسته کنندهترین چیزها این بود که وقتی که تمام تکلیف را انجام میدادی، 00:04:34.600 --> 00:04:37.616 و روز بعد میآمدی و میدیدی که اشتباهی کردهای 00:04:37.640 --> 00:04:40.176 و همه عددهای دیگر هم اشتباه شدهاند. 00:04:40.200 --> 00:04:41.976 و دیگر نمیتوانستی همکاری کنی. 00:04:42.000 --> 00:04:44.240 و ما از روی همکاری امتیازبندی میشدیم. NOTE Paragraph 00:04:45.320 --> 00:04:50.240 وقتی که آنجا با ۸۷ نفر دیگر مینشستم، خیلی از اوقات خیال پردازی میکردم. 00:04:51.280 --> 00:04:55.996 بیشتر برنامه نویسها آن روز ها با رایانههای بزرگ کار میکردند، 00:04:56.046 --> 00:05:01.496 چیزهایی مثل سامانههای انبارداری، حقوق و دستمزد و سیستمهای صورتحساب میساختند. 00:05:01.520 --> 00:05:04.016 اما من روی واژه پردازهای تعاملی 00:05:04.040 --> 00:05:06.136 و رایانههای شخصی کار کرده بودم. 00:05:06.160 --> 00:05:10.440 بجای فکر به خروجی چاپگر و کارتهای پانچ، 00:05:10.880 --> 00:05:13.656 من تخته سیاهی جادویی را تصور کردم 00:05:13.680 --> 00:05:17.056 که اگر یک عدد را پاک کنی و چیز جدیدی بنویسی، 00:05:17.080 --> 00:05:19.936 همه عددهای دیگر هم خود بخود تغییر کنند، 00:05:19.960 --> 00:05:21.720 مثل واژه پردازی با اعداد. 00:05:22.600 --> 00:05:26.840 تصور کردم که ماشین حسابم دارای یک ماوس است 00:05:27.240 --> 00:05:30.200 و یک صفحه بالای آن، مثل هواپیماهای جنگی. 00:05:30.720 --> 00:05:34.856 و میتوانم اعدادی را تایپ کنم، و دورش خط بکشم و کلید جمع را بزنم. 00:05:34.880 --> 00:05:38.616 و درست در وسط بحث جواب را بدهم. 00:05:38.640 --> 00:05:41.640 حالا فقط باید رویایم را تبدیل به واقعیت میکردم. NOTE Paragraph 00:05:42.640 --> 00:05:45.080 پدرم نمونه سازی را به من یاد داده بود. 00:05:45.560 --> 00:05:47.176 او نمونههای اولیهای را نشام داد 00:05:47.200 --> 00:05:50.536 که برای مشخص کردن محل صفحه 00:05:50.560 --> 00:05:53.096 برای بروشورهایی که چاپ میکرد می ساخت. 00:05:53.120 --> 00:05:56.056 و معمولا نظر مشتریها را میپرسید 00:05:56.080 --> 00:05:59.680 و قبل از ارسال برای چاپ تایید آنها را میگرفت. 00:06:00.440 --> 00:06:05.536 مسیری که برای ساختن یک نمونه اجرایی از آنچه که میخواهی بسازی طی میکنی 00:06:05.560 --> 00:06:07.880 وادارت میکند تا مشکلات اصلی را روشن کنی. 00:06:08.720 --> 00:06:13.120 و اجازه میدهد تا راه حلی کم هزینهتر برای این مشکلات پیدا کنی. NOTE Paragraph 00:06:13.720 --> 00:06:15.960 پس تصمیم گرفتم تا نمونهای بسازم. 00:06:16.760 --> 00:06:21.336 پشت ترمینال رایانه اشتراک زمانی داشگاه هاروارد رفتم 00:06:21.360 --> 00:06:22.856 و کار را شروع کردم. 00:06:22.880 --> 00:06:26.136 یکی از اولین مشکلاتی که با آن مواجه شدم این بود که: 00:06:26.160 --> 00:06:28.840 مقادیر را در فرمولها چطور نشان بدهم؟ 00:06:29.280 --> 00:06:30.640 بگذارید منظورم را نشان دهم. 00:06:32.000 --> 00:06:34.176 با خودم فکر کردم شما جایی را نشان میدهید، 00:06:34.200 --> 00:06:37.296 کلمه هایی را وارد میکنید، بعد در جای دیگری چیزی مینویسید، 00:06:37.320 --> 00:06:40.844 اعدادی میگذارید و بعد اعداد بیشتری، و محل جواب را نشان میدهید. 00:06:41.240 --> 00:06:44.456 و بعد اولی را نشان میدهید، منها را میزنید و دومی را نشان میدهید، 00:06:44.480 --> 00:06:45.680 و نتیجه را میبینید، 00:06:46.360 --> 00:06:49.776 مشکل این بود که: چه چیزی در فرمول بگذارم؟ 00:06:49.800 --> 00:06:52.420 باید چیزی باشد که رایانه بفهمد جایش چه بگذارد. 00:06:52.444 --> 00:06:54.136 و اگر تو هم فرمول را ببینی، 00:06:54.160 --> 00:06:57.160 بفهمی که به کجای صفحه اشاره میکند. 00:06:57.840 --> 00:07:00.736 اولین راهی که فکرکردم روش برنامه نویسی آن بود. 00:07:00.760 --> 00:07:02.665 اولین باری که محلی را نشان بدهی، 00:07:02.689 --> 00:07:05.369 رایانه از تو می خواهد که برایش اسمی مشخص و واحد بگذاری. 00:07:06.760 --> 00:07:10.536 به سرعت مشخص شد که این کار خیلی خسته کننده است. 00:07:10.560 --> 00:07:13.800 رایانه باید خودش اسمها را بسازد و و سرجایش بگذارد. 00:07:14.600 --> 00:07:18.960 با خودم فکر کردم، چرا با همان ترتیبی که خودت درست میکنی نباشد؟ 00:07:19.480 --> 00:07:21.976 بررسی کردم، مقدار ۱، مقدار ۲. 00:07:22.000 --> 00:07:24.762 سریعا دیدم که اگر بیشتر از چندتا عدد داشته باشی 00:07:24.786 --> 00:07:27.296 اصلا یادت نمیماند که هرچیزی روی صفحه کجاست. NOTE Paragraph 00:07:27.320 --> 00:07:32.616 بعد گفتم، چرا بجای اینکه تو عددها را هرجایی بگذاری، 00:07:32.640 --> 00:07:34.240 آنها را در یک جدول محدود نکنیم؟ 00:07:34.720 --> 00:07:36.936 در این صورت وقتی که یک خانه را انتخاب میکنی، 00:07:36.960 --> 00:07:39.680 رایانه سطر و ستون آن را به عنوان اسم انتخاب میکند. 00:07:40.640 --> 00:07:46.816 وبعد من آن را مثل نقشه درست کردم و ABC را در بالا اعداد را در کنار گذاشتم، 00:07:46.840 --> 00:07:49.736 اگر در فرمول B7 را ببینی، 00:07:49.760 --> 00:07:51.960 دقیقا متوجه میشوی که کجای صفحه است. 00:07:52.640 --> 00:07:56.880 و اگر باید یک فرمول را خودت وارد کنی، میفهمی که چطور این کار را انجام دهی. 00:07:57.440 --> 00:08:00.520 محدود کردن شما به یک جدول کمک کرد تا مشکل من حل شود. 00:08:01.200 --> 00:08:06.800 و همینطور امکانات جدیدی را ایجاد کرد، مثلا توانایی داشتن محدودهای از خانهها. 00:08:07.360 --> 00:08:08.936 اما خیلی هم محدود کننده نبود -- 00:08:08.960 --> 00:08:13.280 هنوز میتوانستی هر مقداری و هر فرمولی را در هر خانهای بگذاری. 00:08:14.120 --> 00:08:17.960 و این کاری است که تا امروز هم میکنیم، تقریبا ۴۰ سال بعد. NOTE Paragraph 00:08:19.109 --> 00:08:22.776 دوستم باب و من تصمیم گرفتیم تا این محصول را با هم بسازیم. 00:08:22.800 --> 00:08:27.216 کار من بیشتر فهمیدن این بود که برنامه دقیقا چطور باید عمل کند. 00:08:27.240 --> 00:08:30.496 من برگه مشخصاتی را به عنوان جزئیات پروژه نوشتم. 00:08:30.520 --> 00:08:35.296 همینطور به من کمک کرد تا مطمئن شوم که رابط کاربری که تعریف میکنم 00:08:35.320 --> 00:08:38.799 را میشود به سادگی و روشنی برای افراد معمولی توضیح داد. 00:08:39.520 --> 00:08:44.936 باب در اتاق زیر شیروانی آپارتمانش در آرلینگتون ماساچوست، کار میکرد. 00:08:44.960 --> 00:08:46.680 این داخل اتاق است. 00:08:48.240 --> 00:08:51.016 باب کار سیستم مالتیکس امآیتی را به تعویق انداخته بود 00:08:51.040 --> 00:08:53.760 تا برنامه رایانه را روی ترمینالی مثل این بنویسد. 00:08:54.400 --> 00:08:57.896 بعد نسخههای آزمایشی را روی یک اپل II قرضی 00:08:57.920 --> 00:09:01.176 از طریق خط تلفن و رابط صوتی نصب کرد، 00:09:01.200 --> 00:09:02.780 که بتوانیم ان را آزمایش کنیم. NOTE Paragraph 00:09:02.920 --> 00:09:07.640 برای یکی از این آزمایشها من مورد درسی چالش پِپسی را انتخاب کردم. 00:09:08.720 --> 00:09:11.640 چاپ هنوز کار نمیکرد، پس باید همه چیز را کپی میکردم. 00:09:12.480 --> 00:09:14.896 ذخیره هم کار نمیکرد، پس هر بار که به هم میریخت، 00:09:14.920 --> 00:09:17.920 باید همه فرمولها را دوباره وارد میکردم، دوباره و دوباره. 00:09:18.240 --> 00:09:22.216 روز بعد سر کلاس، دستم را بلند کردم؛ و خواسته شدم و مورد را ارائه کردم. 00:09:22.240 --> 00:09:25.816 پیش بینی پنج ساله را ارائه کردم، و همه حالتهای مختلف را بررسی کردم. 00:09:25.840 --> 00:09:29.520 درست به هدف زده بودم. «ویزیکلک» واقعا مفید بود. NOTE Paragraph 00:09:30.160 --> 00:09:32.760 استاد گفت، «چطور این کار را کردی؟» 00:09:33.469 --> 00:09:36.136 خوب من نمیخواستم از برنامه سری برایش توضیح بدهم. NOTE Paragraph 00:09:36.160 --> 00:09:37.680 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:09:38.200 --> 00:09:40.366 پس گفتم، «من این را گرفتم و این را اضافه کردم 00:09:40.366 --> 00:09:42.176 و ضربدر این کردم و از این کم کردم.» NOTE Paragraph 00:09:42.200 --> 00:09:44.356 استاد گفت،« خوب چرا از تقسیم استفاده نکردی؟» NOTE Paragraph 00:09:44.356 --> 00:09:47.336 گفتم، «آها، تقسیم -- اینجوری دقیق نمیشد!» 00:09:47.360 --> 00:09:50.106 چیزی که نگفتم این بود که، « تقسیم هنوز کار نمیکرد.» NOTE Paragraph 00:09:50.106 --> 00:09:53.056 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:09:53.080 --> 00:09:56.936 نهایتا، ما آنقدر «ویزیکَلک» را تکمیل کردیم 00:09:56.960 --> 00:09:58.800 تا بتوانیم آن را به عموم نشان دهیم. 00:09:59.440 --> 00:10:01.416 پدرم یک برگه اطلاعاتی نمونه چاپ کرد 00:10:01.440 --> 00:10:03.440 که برای بازاریابی از آن استفاده کنیم. NOTE Paragraph 00:10:04.280 --> 00:10:10.056 در ژوئن ۱۹۷۹، ناشر ما «ویزی کلک» را به دنیا عرضه کرد، 00:10:10.080 --> 00:10:14.200 در غرفه کوچکی در کنفرانس ملی رایانه در شهر نیویورک. 00:10:14.800 --> 00:10:18.960 نیویورک تایمز مقاله بامزهای درباره کنفرانس نوشت. 00:10:19.480 --> 00:10:22.096 « ماشینها چیزی مثل مراسم مذهبیشان را اجرا کردند ... 00:10:22.096 --> 00:10:23.631 و وقتی که مومنین جمع شدند، 00:10:23.661 --> 00:10:26.461 نقاشان در اتاقی به نام کولیسیوم به عبادتگاه ملحق شدند، 00:10:26.485 --> 00:10:29.656 و با دقت و با خطی زرد روی زمینهای مشکی نوشتند «ویزیکلک». 00:10:29.680 --> 00:10:31.496 همه «ویزی کلک» را تشویق کنید! 00:10:31.520 --> 00:10:35.096 ( صدای تنفس ) نیویورک تایمز: « همه ویزی کلک را تشویق کنید.» NOTE Paragraph 00:10:35.120 --> 00:10:36.616 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:10:36.640 --> 00:10:40.896 و این آخرین باری بود که از صفحه گسترده الکترونیک 00:10:40.920 --> 00:10:44.816 در نشریات کاری برای تقریبا دوسال صحبت شد. 00:10:44.840 --> 00:10:46.976 بیشتر مردم هنوز نفهمیده بودند. 00:10:47.000 --> 00:10:48.200 اما بعضی فهمیدند. NOTE Paragraph 00:10:48.920 --> 00:10:53.120 در اکتبر ۱۹۷۹، ما ویزیکلک را به بازار عرضه کردیم. 00:10:53.880 --> 00:10:56.696 در بستههایی شبیه به این. 00:10:56.720 --> 00:10:59.200 و روی اپل II اینطور دیده می شد. 00:10:59.720 --> 00:11:02.260 و همانطور که گفته می شود، بقیهاش دیگر جزو تاریخ است. NOTE Paragraph 00:11:02.360 --> 00:11:04.456 این داستان هنوز خیلی ادامه دارد، 00:11:04.480 --> 00:11:06.536 اما آن را روز دیگری تعریف میکنم. 00:11:06.560 --> 00:11:08.800 با این حال هاروارد آن را بخاطر دارد. 00:11:09.400 --> 00:11:10.600 این همان کلاس درس است. 00:11:11.240 --> 00:11:14.680 آنها یک پلاک برای یادآوری آنچه اینجا اتفاق افتاد نصب کردند. NOTE Paragraph 00:11:15.640 --> 00:11:18.040 ( تشویق حضار ) NOTE Paragraph 00:11:24.400 --> 00:11:27.336 اما همچنین به یادمان خواهد آورد 00:11:27.360 --> 00:11:32.856 که شما هم، باید از زمینه قبلی، مهارت و نیاز خاص خود استفاده کنید 00:11:32.880 --> 00:11:38.136 و نمونهای بسازید تا مشکلات اصلی را کشف و آنها را حل کنید، 00:11:38.160 --> 00:11:40.280 و به این شکل دنیا را تغییر دهید. NOTE Paragraph 00:11:41.040 --> 00:11:42.256 متشکرم. NOTE Paragraph 00:11:42.280 --> 00:11:46.880 ( تشویق حضار )