مشکلات قابل لمس. از وقتی که یادم میآید همیشه دربارهٔ نیروی علم این احساس را داشتم که میتواند برای حل مسائل ضروری یا برای حل مشکلات به کار برده شود. وقتی در پرینستون (Princeton) شیمی میخواندم، اینقدر تئوریک و بدون کاربرد بود و فکر میکردم که خوب، اگر فیزیک بخوانم شاید بهتر شود. این کار را کردم و به شدت پشیمان شدم. روی انتشار موج تحقیق میکردیم و من آن یک مسئله را نمیفهمیدم، آن معادله را. بنابراین رفتم پیش استاد و گفتم: این چیست، این کجا وجود دارد؟ گفت: خوب، در واقع وجود ندارد، من فقط اختراعش کردم. مانده بودم که آها، که این طور، پس این کاریست که ما اینجا میکنیم! یکی از آن نقطههای عطفی بود که به خودم گفتم: اوه! من اینجا دارم چه کار میکنم؟ با وجود فراوانی راستین منابع، توان، پیشرفت انسان، فرهنگ و همهٔ اینها، باز هم مشکلات زیادی هست. عمدتاً تنشهای بر سر منابع طبیعی، فقر، جنگ، تباهی. زندهمانی با تکنولوژی شگفتانگیزی که امروزه داریم؟ زندهمانی نباید وقت زیادی بگیرد. اگر درست دربارهاش فکر کنی، همهٔ ثروتی که امروزه برای یک سبک زندگی مدرن از آن بهرهمندیم بر بنیاد سنگ، خاک، نور خورشید، گیاهان و آب است. همهشان فراوانند. ولی نظام تولیدی جامعه است که آنها را کمیاب میکند، و آن هم به شکل مصنوعی. چه میشد اگر میتوانستیم زنده بمانیم و به یک استاندارد مدرن زندگی پیشرفت کنیم و نه فقط این، با دو ساعت کار در روز و از راه منابع محلی. چطور میبود؟ مهمترین بخش اکولوژی متنباز (Open Source Ecology) این باور است که با مقدار کمی منابع و مقدار کمی پول هر کس بایست بتواند یک استاندارد زندگی بالا را برای خود بیافریند، از یک راهی که نیاز به وقت خیلی زیاد و پول خیلی زیاد نداشته باشد. مردم در عمل میتوانند به وسیلهٔ تکنولوژی که اینجا پدید میآوریم صاحب اختیار شوند پس به جای اینکه شرکت بزرگی تعیین کند ماشینها چه میتوانند برایمان بکنند ما میتوانیم تعیین کنیم که ماشینها چگونه برای ما کار کنند. به جای اینکه به آدمهای دیگر وابسته باشیم که چیزهایی را که نیاز داریم بسازند ما میتوانیم هرچیزی که نیاز داریم خودمان بسازیم و ما بهتر از والمارت (Walmart) میتوانیم بسازیمشان و بهتر از برهداری چین میتوانیم. ما میتوانیم آن گنجایش تولیدی را که برای زندگی دلخواهمان نیاز داریم بسازیم