به دنبال علاقه گشتن را تمام کنید| تری ترسپیشیو| TEDxKC
-
0:21 - 0:23روزی که از کارم در
-
0:23 - 0:25مارتا استوارت اخراج شدم،
-
0:25 - 0:26راحت شدم.
-
0:26 - 0:27(خنده)
-
0:27 - 0:29عاشق آن شغل بودم، واقعا بودم.
-
0:29 - 0:31ولی رابطهمان به انتها رسیده بود
-
0:31 - 0:32و نمیدانستم چطور تمامش کنم
-
0:32 - 0:34و بعد آن با من قطع رابطه کرد.
-
0:34 - 0:36عاشق این نیستید وقتی اتفاق میافتد؟
-
0:36 - 0:38در آن زمان میزبان یک
برنامه رادیویی هم بودم -
0:38 - 0:40برای برند مارتا استوارت روی سریوساکسام.
-
0:40 - 0:44و بعد از مدت کوتاهی آن هم کنسل شد.
-
0:45 - 0:46در روز آخرین برنامهام
-
0:46 - 0:49وارد آسانسور طبقه ۳۶ام شدم
-
0:49 - 0:50و همینطور که شروع به پایین رفتن کرد
-
0:50 - 0:52گریه کردن را شروع کردم.
-
0:53 - 0:56هر طبقه من را از چیزی که بودم
دور و دورتر میکرد. -
0:57 - 0:59از سردبیری مجله, مجری رادیو بودن,
-
0:59 - 1:02فردی با شغلی جذاب که در موردش
در مهمانیها حرف بزند. -
1:03 - 1:04متوجه هستید.
-
1:04 - 1:07و حقیقتا هیچ نظری نداشتم
که میخواهم چه کار کنم. -
1:07 - 1:09و خیلی رک و پوست کنده
هیچکس دنبالم نمیگشت. -
1:09 - 1:12پس کاری را انجام دادم
که هر شخصی در آن شرایط انجام میدهد. -
1:12 - 1:14تماسهای تلفنی میگرفتم:
-
1:14 - 1:17«هی، چه کار میکنی؟
-
1:17 - 1:19گفته بودم که در دسترس هستم؟»
-
1:19 - 1:21خب، نیاز داشتم برای کاری
حقوق بگیرم. -
1:21 - 1:23در نیویورک زندگی میکنم.
-
1:23 - 1:24بدون درآمد
-
1:24 - 1:25خیلی آنجا دوام نمیآوری.
-
1:26 - 1:29ولی این عقیده که باید میدانستم چکاری را
باید الان انجام بدهم، خب. -
1:29 - 1:31من باید به دنبال علاقهای بروم.
-
1:31 - 1:33من را واقعا آزار میدهد.
-
1:33 - 1:34همیشه همینطور بوده.
-
1:35 - 1:38چوناین یک ایدهی خطرناک
محدود کننده است. -
1:38 - 1:40در باطن تمام چیزهایی که باور داریم
-
1:40 - 1:42در مورد موفقیت و درکل زندگی.
-
1:42 - 1:45و این است که شما فقط یک علاقه دارید
-
1:45 - 1:47و کار شما یافتن آن است
-
1:47 - 1:50و اینکه با دوری از تمام چیزهای دیگر
به دنبالش بروید. -
1:51 - 1:52و اگر این کار را انجام دهید
-
1:52 - 1:54همه چیز سر جایش قرار میگرید
-
1:54 - 1:57و اگر نکنید، شکست خوردید.
-
1:58 - 2:00این دنبال کردن از سن کم آغاز میشود
-
2:00 - 2:02و تمام زندگی شما طول میکشد،
-
2:02 - 2:06ولی احتمالا زمان فارغالتحصیلی از مدرسه
چشمگیرتر از همیشه است،خب. -
2:06 - 2:10بعد از این« وای, دنیا زیر پای توست!
حالا چکار میکنی؟» -
2:10 - 2:12و این خیلی ترسناک است،
-
2:12 - 2:15مثل انتخاب کردن یک رشته برای کل زندگی ست.
-
2:15 - 2:18میدانید، من به سختی یک رشته
برای چهار سال انتخاب کردم. -
2:18 - 2:21من آن را یک بار عوض کردم، شاید حتی دوبار.
-
2:21 - 2:24منظورم این است که واقعا دلهره آور بود.
درسته؟ -
2:25 - 2:26و این امر قانع کننده
-
2:26 - 2:27منظورم این است که خیلی،
-
2:27 - 2:31این قاعدهی ناگزیر فرهنگی
که علاقهات را پیدا کنی، -
2:31 - 2:32برای من اضطراب آور است،
-
2:32 - 2:33ولی من تنها نیستم،
-
2:33 - 2:35هرکس که با او صحبت میکنم
موافق من است. -
2:35 - 2:37خانمی که این لباس را به من فروخت.
-
2:37 - 2:39به او گفتم لباس را برای چه نیاز دارم،
درباره چه صحبت میکنم -
2:39 - 2:41و او گفت،«اوه خدای من،
-
2:41 - 2:44باید این سخنرانی را گوش کنم، چون
تازه از مدرسه فارغالتحصیل شدم. -
2:44 - 2:46من و دوستانم نمیدانیم
به چه علاقه داریم، -
2:46 - 2:48نمیدانیم باید چکار کنیم.»
-
2:49 - 2:52من به چند دلیل به علاقه مظنون هستم.
-
2:52 - 2:54یکی این است که
علاقه یک برنامه نیست، -
2:55 - 2:56یک حس است.
-
2:56 - 2:58و احساسات عوض میشوند.
-
2:59 - 2:59میشوند.
-
2:59 - 3:02میتوانید یک روز به شخصی، یا شغلی
-
3:02 - 3:04علاقه مند باشید و روز بعد نه.
-
3:05 - 3:06این را میدانیم
وهمچنان ادامه میدهیم -
3:06 - 3:09که از علاقه به عنوان معیار
-
3:09 - 3:10قضاوت همه چیز استفاده کنیم،
-
3:10 - 3:13به جای دیدن علاقه به عنوان
چیزی که واقعا هست -
3:13 - 3:17آتشی که روشن میشود
وقتی شروع به ساییدن چوبها به هم میکنید. -
3:18 - 3:21بگذریم، من در بیست سالگیایم
خیلی افتزاح بودم، -
3:21 - 3:22افتزاح به تمام معنا.
-
3:22 - 3:25مضطرب و افسرده بودم
و زندگی تعریفی نداشتم، -
3:25 - 3:27قصد داشتم گزینههایم را باز بگذارم،
-
3:28 - 3:30و شبها با لباس زیرم مینشستم
-
3:30 - 3:31به تماشای دوباره ی سینفیلد.
-
3:32 - 3:35البته هنوز هم میکنم، بدترین کار
در دنیا برای انجام دادن نیست. -
3:35 - 3:36مشکلی نداد.
-
3:36 - 3:38ولی من هر شب گریه کنان به مادرم زنگ میزدم
-
3:38 - 3:41و شغلهای مناسب تمام وقت را رد میکردم.
-
3:41 - 3:44چرا؟ چون ترسیده بودم.
-
3:44 - 3:46مطمئن بودم که انتخاب اشتباهی میکنم
-
3:46 - 3:49و سوار قطار اشتباه میشوم
که به سوی آیندهی اشتباه میرود. -
3:50 - 3:54مادرم به من التماس کرد، گفت،
« لطفا، شغلی انتخاب کن، هر شغلی، -
3:54 - 3:57گیر نمیافتی،
تو الان گیر افتادی! -
3:58 - 4:01تو اول زندگیت را نمیسازی،
و بعد زندگی کنی. -
4:01 - 4:04تو آن را با زندگی کردن میسازی,
نه با عذاب کشیدن در موردش. -
4:05 - 4:06حق با اوست،حق همیشه با اوست.
-
4:07 - 4:10پس من شغلی تمام وقت به عنوان
یک منشی را پذیرفتم. -
4:10 - 4:14در یک شرکت مشاوره مدیریت،
جایی که چیزی در مورد هیچ چیز نمیدانستم. -
4:14 - 4:15خب. صفر.
-
4:15 - 4:19به جز اینکه میدانستم دلیلی داشتم برای
صبحها بیدار شدن، دوش گرفتن، -
4:19 - 4:19ترک کردن خانه،
-
4:19 - 4:22افرادی که وقتی به آنجا
میرسیدم منتظرم بودند. -
4:22 - 4:24هر دو هفته چک حقوقام را میگرفتم.
-
4:24 - 4:27و این دلیل خوبی است که
شغلی را انتخاب کنی. -
4:27 - 4:30آیا میدانستم که میخواهم
برای بقیه عمرم -
4:30 - 4:32یک مدیر اداره باشم.
نه! هیچ نظری نداشتم! -
4:33 - 4:34واقعا!
-
4:34 - 4:37اما این تفکر که هر چیزی که باید انجام بدهی
-
4:37 - 4:40باید در راس علاقه کذایی قرار بگیرد
واقع بینانه نیست. -
4:40 - 4:42و میگویم - انحصاری است.
-
4:43 - 4:45فردی را نشانم دهید که برای
امرار معاش شیشه میشورد -
4:45 - 4:47و من با شما یک میلیون دلار شرط میبندم
-
4:47 - 4:50به دلیل این نیست که او
به شستن شیشه علاقه دارد. -
4:53 - 4:56یکی از ستونهای روزنامه مورد علاقهام
اتری از خالق دیلبرت، اسکات آدامز ست. -
4:56 - 4:59چند سال پیش متنی در والاستریت ژورنال
نوشته بود -
4:59 - 5:01اینکه چگونه در راه
موفقیت شکست خورد. -
5:01 - 5:03یکی از شغلهایش مامور وام تجاری بود.
-
5:05 - 5:06و به طور خاص یاد گرفته بود:
-
5:06 - 5:10«به شخصی که علاقهاش را
دنبال میکند وام ندهید.» -
5:10 - 5:13(خنده)
-
5:13 - 5:16نه، به کسی وام بدهید که میخواهد
کسب و کاری راه بندازد. -
5:16 - 5:18هر چه کسل کنندهتر، بهتر.
-
5:18 - 5:20(خنده)
-
5:20 - 5:24آدام میگوید در زندگیش بیشتر
موفقیت با علاقه را تقویت کرده -
5:24 - 5:26تا این که علاقه به موفقیت را.
-
5:28 - 5:31وقتی اولین شغلم را به عنوان ویراستار،
در انتشارات پیدا کردم، -
5:31 - 5:32هیجانزده بودم.
-
5:32 - 5:34ولی مجبور درآمد کمتری را بپذیرم،
-
5:34 - 5:39چوندر آن زمان کپیرایتر کاتالوگ در
یک شرکت کلاهگیس بودم. -
5:39 - 5:40(خنده)
-
5:40 - 5:43اگر میخواهید بخندید، معلوم
است که خیلیهای دیگرهم خندیدند. -
5:43 - 5:45ولی کلاه گیس درآمد خوبی دارد.
-
5:46 - 5:47مجبور شدم راهی برای
پول درآوردن بیابم. -
5:47 - 5:50یکی از دوستانم به یک
میهمانی زیرآلات دعوتم کرد -
5:50 - 5:51گفتم،«مهمانی زیرآلات چیه؟»
-
5:51 - 5:53گفت، «مثل تاپروه ولی با دستبند.»
-
5:53 - 5:55گفتم، «باشه، فهمیدم، فهمیدم.»
-
5:55 - 5:58رفتم و خیلی به من خوش گذشت.
-
5:58 - 6:00آنجا میگشتم، زیرورآلات را امتحان میکردم،
-
6:00 - 6:01به فروشندهها خوش میگذشت
-
6:01 - 6:03و من فکر کردم، « این یک شغل است.
-
6:04 - 6:05من میتوانم...
-
6:05 - 6:06از پس آن برمیایم.»
-
6:07 - 6:09منظور این که به نظر میآید
واقعا به او خوش میگذرد. -
6:09 - 6:11من هیچ تجربهای در خرید و فروش نداشتم،
-
6:11 - 6:13مگر اینکه پیشاهنگی دختران را
به حساب بیاورید. -
6:14 - 6:16و علاقه ای هم به زیورآلات نداشتم.
-
6:16 - 6:20منظورم این است که حقیقتا تمام گوشواره های
من روی هم ۲۰دلار قیمت دارند. -
6:21 - 6:25با این حال با خودم گفتم، «فکر کنم میتوانم
به مادرهای حاشیه شهری که دایکیری -
6:25 - 6:27مینوشند زیورآلات غالب کنم.»
-
6:27 - 6:28بله، من میتوانم انجامش بدم.»
-
6:28 - 6:31پس انجامش دادم، عضو شدم،
و فروشنده طرحهای سیلپادا شدم. -
6:31 - 6:32و من...
-
6:32 - 6:35به من گوش کنید، بلافاصله غوغا نکردم.
-
6:35 - 6:38جدی.
خیلی از فروشندگی میترسیدم و معذب بودم. -
6:38 - 6:39و بعد بهتر و
-
6:39 - 6:40بهتر شدم،
-
6:40 - 6:42کمی پول درآوردم،
-
6:42 - 6:44و خیلی به آن علاقه مند شدم.
-
6:44 - 6:45نه فقط به خاطر پول، بلکه
-
6:45 - 6:47متوجه شدم که
مردم آنها را میخواستند. -
6:47 - 6:49و خوشحال میشدند که برایشان پول بدهند.
-
6:49 - 6:53در آن سال به قدری جواهرات فروختم که سفر
رایگان به سن توماس برنده شدم. -
6:53 - 6:54(خنده)
-
6:54 - 6:55واقعیت دارد.
-
6:55 - 6:59به تدریج کسب و کار زیورآلات را رها کردم
چون مسیر شغلیام تغییر کرد. -
6:59 - 7:01ولی خیلی خوشحال بودم که انجامش دادم.
-
7:01 - 7:05چون که دانه کارآفرینی را کاشت
که از وجودش بیخبر بودم. -
7:05 - 7:07که تا امروز هم ثمره میدهد.
-
7:08 - 7:11حالا همانطور که میدانید یک
صنعت خانگی کامل در رابطه با -
7:11 - 7:13کمک به یافتن
علاقه افراد به وجود آمده، خب. -
7:13 - 7:15کتابها، آموزش خصوصی، وبینارها و
چیزاهای دیگر، -
7:15 - 7:19و قصدشان درست است، این عالی ست،
من عاشق کشف کردن خود هستم. -
7:19 - 7:19خب.
-
7:19 - 7:22ولی وقتی از کسی میپرسی,
یا از شما میپرسند، -
7:22 - 7:23« به چی علاقه داری؟
-
7:23 - 7:25اضطراب آور است.
-
7:25 - 7:28عصبی کننده است، «اوه خدایا، باید جواب
درست و حسابی به آن بدهم.» -
7:28 - 7:31یکی از دوستانم در میانه ۴۰ سالگی است
و دنبال این می گردد -
7:31 - 7:32حالا زندگیاش چگونه خواهد بود.
-
7:32 - 7:36و میگوید، «نمیدانم به چی علاقه دارم.»
-
7:36 - 7:38و واقعا در مورد این مسئله نگران است.
-
7:38 - 7:40او آماده است تا تیمی را استخدام کند.
-
7:40 - 7:42ولی چرا ما نگران این مسئله هستیم؟
-
7:42 - 7:43چون فکر میکند ایرادی دارد.
-
7:43 - 7:47من وقتی کلاس هفتم بود
فکر میکردم ایرادی دارم. -
7:47 - 7:49و بقیه خیلی درگیر گروههای راک
-
7:49 - 7:51و هنرپیشههایشان بودند
-
7:51 - 7:54و اسم آن گروهها را روی
میزهای کتابخانه حک میکردند. -
7:54 - 7:59و من هیچ وقت چیزی را حک نکردم،
چون چیزی برای حک کردن به ذهنم نمیرسید. -
8:00 - 8:02منظور این است که من به قدر
دختر کناری بن جووی را دوست داشتم. -
8:02 - 8:05ولی نه در حدی که داراییهای
مدرسه را از شکل بیاندازم. -
8:05 - 8:07(خنده)
-
8:07 - 8:09احتمالن به این دلیل هم هیچ تتویی ندارم.
-
8:09 - 8:11فکر کنم دلیلش همین است.
-
8:11 - 8:15من خیلی کسل کننده بودم،
فکر میکردم ایرادی دارم. -
8:15 - 8:17ولی این همان ترس است نه؟
-
8:17 - 8:22که وقتی کسی از شما در یک مهمانی،
یک قرار، یک محاسبه شغلی، بپرسد: -
8:22 - 8:25«به چی علاقه داری؟»
-
8:25 - 8:28جواب شگفتانگیز قانعکنندهای
نداشته باشید. -
8:28 - 8:31و به معنی این است که شما
جالب یا بلندپرواز نیستید -
8:32 - 8:34یا این که دل مشغولی واحدی ندارید
-
8:34 - 8:36یا استعدادی ترسناک که پنهانش کردهاید.
-
8:36 - 8:39و این که زندگیتان ارزش زندگی
کردن را ندارد. -
8:39 - 8:40و این درست نیست.
-
8:41 - 8:45علاقه یک شغل، ورزش یا یک سرگرمی نیست.
-
8:45 - 8:47توجه تمام و کمال شماست
-
8:47 - 8:50و انرژی که شما به هرچه
در مقابلتان است میدهید. -
8:50 - 8:53و اگر شما خیلی مشغول
پیدا کردن این علاقه باشید، -
8:54 - 8:57ممکن است فرصتهایی را از دست بدهید
که شاید زندگیتان را تغییر بدهند. -
8:58 - 9:00همچنین شاید عشق
بزرگی را از دست دهید. -
9:01 - 9:03چون این چیزی است که وقتی دید تک بعدی دارید
-
9:03 - 9:06و به دنبال یک نفر خاص میگردید
اتفاق میافتد. -
9:07 - 9:10همه ما فکر میدانیم میدانیم
چه جور آدمی هستیم. -
9:10 - 9:12و اینکه میتوانیم عاشق چه مدل آدمی باشیم.
-
9:12 - 9:14ولی بعضی وقتها اشتباه میکنیم.
-
9:14 - 9:15اشتباه نعمت گونه.
-
9:16 - 9:19و گاهی وقتها نمیدانید که بعد
چه کار خواهید کرد، درست است؟ -
9:19 - 9:21منظور این که من نمیدانم.
-
9:21 - 9:23عاشق اینم که ندانم ۵سال دیگر
مشغول انجام چه کاری هستم. -
9:23 - 9:24یا از چه خوشم میآید.
-
9:24 - 9:27و مسئلهای نیست،
ایرادی ندارد که ندانید. -
9:27 - 9:28میدانید چرا؟
-
9:28 - 9:30چون که رضایت بخشترین روابط،
-
9:30 - 9:31رضایتبخشترین مشاغل
-
9:31 - 9:34آنهایی هستند که هنوز توانایی
غافلگیر کردنتان را دارند. -
9:36 - 9:38و در مورد آنچه میدانید که
انجامشان میدهید. -
9:38 - 9:41میخواهید کتابی بنویسید،
کسب و کاری را شروع کنید، -
9:41 - 9:42شغلتان را عوض کنید.
-
9:42 - 9:43عالی است!
-
9:43 - 9:46ولی اگر منتظرهستید تا علاقه
خودش را نشان دهد و بگیریدش، -
9:46 - 9:48برای زمان زیادی منتظر خواهید ماند.
-
9:49 - 9:50پس منتظر نمانید.
-
9:51 - 9:53به جایش زمان و توجه خود را صرف
-
9:53 - 9:56حل کردن مسائل مورد علاقهتان کنید.
-
9:57 - 9:59دنبال سوالاتی که نیاز به
حل شدن دارند بگردید. -
10:01 - 10:02مفید باشید،
-
10:02 - 10:03بخشنده
-
10:03 - 10:06مردم از شما تشکر کرده، در آغوشتان
میگیرند و پولش را میدهند. -
10:06 - 10:07و این همان جایی ست که علاقه وجود دارد.
-
10:07 - 10:11زمانی که انرژی و تلاشتان نیازهای
شخصی را برطرف میکند. -
10:11 - 10:13آن زمان متوجه میشوید:
-
10:13 - 10:14علاقه جریان دارد،
-
10:14 - 10:17و میفهمید باید چه چیزی را ببخشید.
-
10:17 - 10:19به نظرتان چرا وقتی از مردم
میپرسیم که به چه علاقه دارند، -
10:19 - 10:21میگویند: «کمک به دیگران؟»
-
10:22 - 10:24پس صبر نکنید.
-
10:24 - 10:26به حرف مادرم گوش کنید.
-
10:27 - 10:28فقط شروع به انجامش کنید.
-
10:29 - 10:34چون برای داشتن زندگی
پر از مفهوم و ارزش -
10:34 - 10:38شما به دنبال علاقه نمیروید،
علاقه از شما پیروی میکند. -
10:40 - 10:41ممنون.
-
10:41 - 10:45(تشویق)
- Title:
- به دنبال علاقه گشتن را تمام کنید| تری ترسپیشیو| TEDxKC
- Description:
-
به چه چیزی علاقه دارید؟ به شما گفته شده این پنج کلمه کلید شغلی موفق و هدف زندگی را در بر دارند. اگر این سوال از پایه اشتباه باشد چه؟ این سخنرانی پیام همهگیر «پیدا کردن علاقه» را دگرگون میکند.
تری ترسپیشیو یک متخصص استراتژی برندسازی است که به رویاپردازان، متخصصان، کارآفرینان و کسب و کارها کمک میکند تا با قدرت و دقت در پلتفرمهای رسانهای ارتباط برقرار کنند. او به حوزههای تخصصی وسیعی از جراحان و سلبریتیهای شبکههای اجتماعی گرفته تا استارتآپها و مدیران برند مشاوره می دهد.این سخنرانی در یک رخداد TEDx با استفاده از طرح کنفرانس TED انجام گرفته اما به طور مستقل توسط یک جامعه محلی سازمان دهی شده است. بیشتر بخوانید در
http://ted.com/tedX - Video Language:
- English
- Team:
- closed TED
- Project:
- TEDxTalks
- Duration:
- 10:48
Leila Ataei approved Persian subtitles for Stop searching for your passion | Terri Trespicio | TEDxKC | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Stop searching for your passion | Terri Trespicio | TEDxKC | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Stop searching for your passion | Terri Trespicio | TEDxKC | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Stop searching for your passion | Terri Trespicio | TEDxKC | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Stop searching for your passion | Terri Trespicio | TEDxKC | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Stop searching for your passion | Terri Trespicio | TEDxKC | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Stop searching for your passion | Terri Trespicio | TEDxKC | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Stop searching for your passion | Terri Trespicio | TEDxKC |