دیدار با مادری که کمپین چالش سطل آب یخ را به راه انداخت | نانسی فراتس |TEDxBoston
-
0:07 - 0:09خب ، عصر بخیر.
-
0:09 - 0:11چند نفر از شماها
-
0:11 - 0:14چالش سطل اب یخ رو برای
"ای ال اس" انجام دادید؟ -
0:14 - 0:15(تشویق)
-
0:15 - 0:16یوهوووو!
-
0:17 - 0:20خب،باید بگم، از صمیم قلب،
-
0:20 - 0:23از همتون خیلی خیلی ممنونیم.
-
0:23 - 0:26می دونین تا امروز انجمن "ای ال اس"
-
0:26 - 0:29۱۲۵ میلیون دلار جمع کرده؟
-
0:31 - 0:34یوهووووو! (تشویق)
-
0:38 - 0:41به تابستان ۲۰۱۱ برمی گردم.
-
0:41 - 0:43خانواده ام، بچه هام که
همشون بزرگ شده اند. -
0:43 - 0:45ما کاملا تنها و غمگین بودیم،
-
0:45 - 0:48و تصمیم گرفتیم به یه مسافرت خانوادگی بریم.
-
0:48 - 0:50جن، دخترم، و دامادم
-
0:50 - 0:52از نیویورک امدند.
-
0:52 - 0:53کوچکترین فرزندم، اندرو،
-
0:53 - 0:56از خونه اش در چارلستون جایی که در
-
0:56 - 0:57بوستون کار می کرد اومد.
-
0:57 - 0:58و پسرم پیت
-
0:58 - 1:01که در کالج بوستون و در اروپا
-
1:01 - 1:04به طور حرفه ای بیسبال بازی می کرد،
-
1:04 - 1:10و حالا بیمه گروهی می فروخت،
به خونه اومد و به ما ملحق شد. -
1:10 - 1:11و یک شب که داشتم
-
1:11 - 1:12با پیت اب جو می خوردم
-
1:12 - 1:15پیت به من نگاه کرد و گفت:
-
1:15 - 1:17"می دونی مامان،من نمی دونم،اما
-
1:17 - 1:21فروختن بیمه گروهی کار مورد علاقه من نیست."
-
1:21 - 1:27اون گفت: حس می کنم بر اساس
توانایی هام زندگی نمی کنم. -
1:27 - 1:30فکر نمی کنم ماموریت ام تو زندگی این باشه."
-
1:30 - 1:33و گفت: "می دونی مامان،به هر حال،
-
1:33 - 1:36فردا صبح مجبورم برم چون تیم لیگ شهری
-
1:36 - 1:41که براش بازی می کنم
مسابقات حذفی ترتیب داده -
1:41 - 1:45نمی تونم تیمم رو تنها بگذارم
-
1:45 - 1:48من اون قدر که به بیسبال علاقه دارم
-
1:48 - 1:50به کارم ندارم."
-
1:50 - 1:54پس پیت رفت و این سفر خانوادگی
-
1:54 - 1:56و مادر دل شکسته رو
-
1:56 - 2:00ترک کرد،و ما چهار روز بعد
-
2:00 - 2:02مسابقات حذفی رو دنبال کردیم.
-
2:02 - 2:05در بازیهای حذفی بودیم ، پیت در زمین ایستاده بود
-
2:05 - 2:08توپ در حال رسیدن بود،
-
2:08 - 2:10و به مچ پیت اصابت می کنه.
-
2:10 - 2:11اوه،پیت.
-
2:11 - 2:15مچ اش کاملا کچ شد، این طوری.
-
2:15 - 2:17برای شش ماه بعد،
-
2:17 - 2:19پیت در خانه اش درشهر سواتی بود،
-
2:19 - 2:22کاری روکه علاقه نداشت انجام میداد،
-
2:22 - 2:24به دکترها مراجعه می کرد
-
2:24 - 2:25تا ببینه مشکل مچ اش چیه
-
2:25 - 2:27که مثل اولش نمیشه.
-
2:27 - 2:29شش ماه بعد،درماه مارچ،
-
2:29 - 2:32به من و همسرم زنگ زد و گفت
-
2:32 - 2:33اوه، مامان بابا،ما یه دکتر پیدا کردیم
-
2:33 - 2:36که مشکل مچ من رو تشخیص داده.
-
2:36 - 2:39میخواین با من پبش دکتر بیاید؟"
-
2:39 - 2:42من گفتم: حتما میایم.
-
2:42 - 2:44اون روز صبح،پیت،جان و من
-
2:44 - 2:47بیدار شدیم، لباس پوشیدیم، سوار ماشین شدیم
-
2:47 - 2:48سه تا ماشین جدا
-
2:48 - 2:50چون باید بعد از ملاقات با دکتر
-
2:50 - 2:53به سر کارمون می رفتیم.
-
2:53 - 2:56وارد مطب دکتر مغز و اعصاب شدیم، نشستیم
-
2:56 - 2:58چهار نفر دکتر وارد شدند،
-
2:58 - 3:00و سرپرست شون هم نشست.
-
3:00 - 3:03و گفت: خب پیت،ما همه
ازمایش هارو نگاه کردیم -
3:03 - 3:06و باید بگم مچ دستت رگ به رگ نشده
-
3:06 - 3:08نشکسته،
-
3:08 - 3:10اسیب عصبی ندیده،
-
3:10 - 3:12عفونت نکرده،
-
3:12 - 3:15بیماری لایم نیست."
-
3:16 - 3:20و این حذف کردن تعمدی هی زیادتر میشد،
-
3:20 - 3:21و من با خودم فکر می کردم،
-
3:21 - 3:24میخواد با این حرف ها به کجا برسه؟
-
3:24 - 3:27بعد دستش رو روی زانوهاش گذاشت،
-
3:27 - 3:30مستقیم به بچه 27 ساله من نگاه کرد و گفت:
-
3:30 - 3:33"نمی دونم چه جوری به یه جوان 27 ساله بگم:
-
3:33 - 3:35پیت،تو "ای ال اس" داری.
-
3:37 - 3:39"ای ال اس"؟
-
3:39 - 3:43دوستی داشتم که پدر 80
ساله اش "ای ال اس" داشت. -
3:44 - 3:46به همسرم نگاه کردم،
اون هم به من نگاه کرد -
3:46 - 3:49بعد به دکتر نگاه کردیم و گفتیم:"ای ال اس"؟
-
3:49 - 3:51باشه،درمانش چیه؟ انجام بدید.
-
3:51 - 3:54ما چیکار کنیم؟ بگین انجام بدیم.
-
3:54 - 3:57به ما نگاه کرد و گفت: اقا و خانم فریتس
-
3:57 - 3:59متاسفم که اینو میگم،
-
3:59 - 4:03اما هیچ معالجه و درمانی نداره."
-
4:04 - 4:06ما گناه کارای بزرگی بودیم،
-
4:06 - 4:09ما حتی نمی دونستیم
-
4:09 - 4:11که 75 سال از زمان شناسایی بیماری
لویی گهریگ(یک بیماری نورونهای حرکتی) گذشته -
4:11 - 4:16و هیچ پیشرفتی برای
درمان "ای ال اس" انجام نشده -
4:16 - 4:20بعد همه رفتیم خونه و جین و دان
-
4:20 - 4:22از وال استریت با پرواز امدند،
-
4:22 - 4:24اندرو از چارلستون امد،
-
4:24 - 4:27و پیت به بی سی رفت تا جولی دوست دخترش
-
4:27 - 4:30رو بیاره خونه.
-
4:30 - 4:32و شش ساعت بعد از تشخیص بیماری
-
4:32 - 4:35کنار هم نشستیم و شام خوریم،
-
4:35 - 4:37و گپ کوتاهی زدیم.
-
4:37 - 4:40من حتی یادم نمیاد اون شب شام پخته باشم.
-
4:40 - 4:45اما بعد سردسته مون،
پیت،دید مون رو روشن کرد، -
4:45 - 4:49و مثل اعضای جدید تیم اش با ما صحبت کرد.
-
4:49 - 4:53گفت: هیچ مظلوم نمایی نداریم.
-
4:53 - 4:55ادامه داد: به گذشته برنمی گردیم،
-
4:55 - 4:58فقط به جلو حرکت می کنیم.
-
4:58 - 5:03چه فرصت شگفت انگیزی برای تغییر دنیا داریم.
-
5:03 - 5:05من میخوام چهره غیرقابل پذیرش
-
5:05 - 5:09بیماری "ای ال اس" رو تغییر بدم.
-
5:09 - 5:11ما این رو به دغدغه تبدیل می کنیم،
-
5:11 - 5:14ومن میخوام این رو جلو چشم ادم های
بشردوستی مثل بیل گیتس بیارم -
5:15 - 5:18و همین. ما راه مون رو پیدا کردیم.
-
5:18 - 5:21بنابراین در روزها و ماه های بعد،
-
5:21 - 5:24در عرض یک هفته،خواهرها و برادرها
-
5:24 - 5:26و بستگانمون پیش ما امدند،
-
5:26 - 5:29که "تیم اموزشی فریت" رو تشکیل دادند.
-
5:29 - 5:31عمو دیو،سرپرست وب بود،
-
5:31 - 5:34عمو ارتی،حسابدار بود؛
-
5:34 - 5:37خاله دانا،گرافیست مون بود؛
-
5:37 - 5:39و جوان ترین پسرم،اندرو،
-
5:39 - 5:42شغل و اپارتمان اش رو در چارلستون ترک کرد
-
5:42 - 5:46و گفت: میخوام از پیت
مراقبت کنم و پرستارش باشم -
5:46 - 5:50سپس تمام ان ادمها،هم کلاسی ها،هم تیمی ها،
-
5:50 - 5:52همکارانی که پیت در طول زندگی،
-
5:52 - 5:54به انها انگیزه داده بود،
-
5:54 - 5:58دایره اطراف پیت شروع کردند به همکاری،
-
5:58 - 6:01و "تیم اموزشی فریت" را تشکیل دادند.
-
6:03 - 6:05شش ماه پس از تشخیص بیماری
-
6:05 - 6:10پیت به دلیل تلاش زیاد
در حمایت از تحقیقات جایزه گرفت. -
6:10 - 6:12او بلند شد و سخنرایی شیوایی کرد،
-
6:12 - 6:15و درانتهای جایگاه ،یک ردیف صندلی بود،
-
6:15 - 6:18و بر روی انها دست اندرکاران دارویی
-
6:18 - 6:21متخصصان زیست شیمی و پزشکان بودند
-
6:21 - 6:23و من انجا نشسته بودم و گوش می کردم
-
6:23 - 6:26و بیشتر محتوا خارج از درکم بود.من از تمام
-
6:26 - 6:28کلاس های علوم تا جایی که میشد دوری کردم.
-
6:28 - 6:31اما داشتم این ادمها رو نگاه
می کردم و بهشون گوش میدادم، -
6:31 - 6:34و انها می گفتند:این کار و
ان کار را انجام میدیم: -
6:34 - 6:38و واقعا یک حالت غریبی بین انها بود.
-
6:38 - 6:41در بخش اخر سخنرانی،ادمهای حاضر در جایگاه
-
6:41 - 6:43به سوالات جواب میدادند،
-
6:43 - 6:45و ناگهان،دست من بالا رفت،
-
6:45 - 6:47و میکروفون رو گرفتم،
-
6:47 - 6:49و به انها نگاه کردم و گفتم ممنونم.
-
6:49 - 6:51برای کار برای شناسایی "ای ال اس" خیلی از شما ممنونم.
-
6:51 - 6:53این برای ما خیلی ارزش داره.
-
6:53 - 6:54گفتم: اما باید بهتون بگم
-
6:54 - 6:56من دارم حرکات چهره و بدن شما رو می بینم
-
6:56 - 6:59و به حرفایی که میزنید گوش می کنم.
-
6:59 - 7:03و به نظر نمیاد که همکاری
جامعی در کار باشه -
7:04 - 7:07و نه تنها این،چارت برنامه با بخشهای اقدامی
-
7:07 - 7:12و برنامه های اتی و مسیولیت ها کجاست؟
-
7:12 - 7:15پس از ترک کردن این اتاق
میخواهید چکار کنید؟ -
7:16 - 7:18و بعد برگشتم
-
7:18 - 7:23و تقریبا ۲۰۰ جفت چشم بهم خیره شده بودند.
-
7:25 - 7:28و اونجا بود که فهمیدم راجع به مشکل اصلی
-
7:29 - 7:33که همه ازش اجتناب می کردند حرف زدم.
-
7:33 - 7:36بنابراین ماموریت ام شروع شد.
-
7:36 - 7:39و طی سالهای بعد،
-
7:39 - 7:42پیت و ما پستی بلندی های خودمونو داشتیم.
-
7:42 - 7:45پیت به شکل ترحم امیزی دارو مصرف میکرد.
-
7:45 - 7:48امیدواری کمی برای کل جامعه "ای ال اس" بود.
-
7:48 - 7:50در مرحله سوم درمان،تست کردن داروها بودیم.
-
7:50 - 7:54شش ماه بعد جواب داده شد.هیچ اثری نداشت.
-
7:54 - 7:57تصمیم گرفتیم درمان رو در خارج انجام بدیم،
-
7:57 - 8:00زیر پامون خالی شده بود.
-
8:00 - 8:01و طی دو سال بعد،
-
8:01 - 8:05فقط نظاره گر از دست رفتن پسرم بودیم،
-
8:05 - 8:08ذره ذره و هر روز.
-
8:09 - 8:11دو سال و نیم پیش،
-
8:11 - 8:14پیت از زمین بیسبال تا خونه رو می دوید،
-
8:14 - 8:18امروز،پیت کاملا فلج شده.
-
8:19 - 8:21دیگه نمی تونه سرش رو بالا نگه داره.
-
8:21 - 8:23و محدود به ویلچر برقی شده.
-
8:23 - 8:26دیگه نمی تونه چیزی رو قورت بده یا بخوره.
-
8:26 - 8:28لوله غذا رسان داره.
-
8:28 - 8:29نمی تونه صحبت کنه.
-
8:32 - 8:35او با فن اوری خوانش چشمی و
-
8:35 - 8:37دستگاه تولید صدا صحبت می کنه،
-
8:37 - 8:39ما ریه هاش رو زیر نظر داریم،
-
8:39 - 8:42چون دیافراگم اش به تدریج از کار میفته و
-
8:42 - 8:46باید ببینیم که به دستگاه
اکسیژن وصل بشه یا نه. -
8:46 - 8:51"ای ال اس" همه اعضای
بدن انسان رو میدزده، -
8:52 - 8:55اما مغز سالم می مونه.
-
8:57 - 8:59خب در ۴ جولای ۲۰۱۴،
-
9:01 - 9:05هفتادو پنجمین سال سخنرانی الهام بخش
لو گهریگ بود و وبسایت MLB.COM -
9:05 - 9:10ازپیت خواست که مقاله ای
برای "بلیچر ریپورت " بنویسه. -
9:11 - 9:17و مهم این بود که اون رو با استفاده
از سیستم خوانش چشمی نوشت. -
9:18 - 9:22بیست روز بعد تغییرات اغاز شد.
-
9:24 - 9:28در ۲۷ جولای، هم اتاقی پیت،در نیویورک سیتی،
-
9:28 - 9:31با تیشرت کویین برنده ،اشاره به پت کویین
-
9:31 - 9:35یک بیمار "ای ال اس" دیگر در نیویورک
-
9:35 - 9:37و شلوارک بی سی بر تن
-
9:37 - 9:42گفت: من چالش سطل اب یخ رو
برای "ای ال اس" انجام میدم. -
9:42 - 9:45یخ رو برداشت و روی سرش گذاشت.
-
9:45 - 9:49و من از ...دعوت می کنم.
و این رو به بوستون کشوند. -
9:49 - 9:51و این در ۲۷ جولای اتفاق افتاد.
-
9:52 - 9:55طی روزهای بعدی،سایت ما
-
9:55 - 9:57پر از دوست و فامیل شد.
-
9:57 - 10:00خوبی فیس بوک اینه که تاریخ داره
-
10:00 - 10:03و میشه قبلی ها رو دید.
-
10:03 - 10:06باید بلادی مری عمو مارتی رو ببینید.
-
10:06 - 10:09بهتون میگم،یکی از بهترین ها بود،
-
10:09 - 10:12و احتمالا روز دوم انجام شد،
-
10:12 - 10:16روز چهارم،عمو دیو،مدیر سایت،
-
10:16 - 10:18که در فیس بوک نیست،
-
10:18 - 10:21یک پیام برام فرستاد و گفت:نانسی،
-
10:21 - 10:23چه اتفاقی داره میفته؟
-
10:24 - 10:27عمو دیو هربار سایت پیت رو باز میکرد کلی
-
10:27 - 10:30بازدیدکننده داشت و تلفن اش
در حال انفجار بود. -
10:30 - 10:33و ما همه فهمیدیم که پول داره سرازیر میشه
-
10:33 - 10:36چقدر عالی.
-
10:36 - 10:39ما می دونستیم که اگاه سازی به پول ختم میشه
-
10:39 - 10:42فقط نمی دونستیم که طی
چند روز این اتفاق میفته. -
10:42 - 10:47جمع شدیم و کد 501(c)(3) برای عدم
پرداخت مالیات در سایت پیت گذاشتیم. -
10:47 - 10:49و شروع کردیم.
-
10:49 - 10:52هفته اول،رسانه بوستون.
-
10:52 - 10:55هفته دوم،رسانه ملی.
-
10:55 - 10:57هفته دوم بود که همسایه بغلی مون
-
10:57 - 11:00در رو باز کرد و برامون یک پیتزا در کف
-
11:00 - 11:01اشپزخانه پرت کرد و گفت،
-
11:01 - 11:04فکر می کنم شماها به غذا احتیاج دارید.
-
11:04 - 11:07(صدای خنده)
-
11:07 - 11:11هفته سوم،ادم های معروف
در "سرگرمی امشب" -
11:11 - 11:13"دسترسی به هالیوود".
-
11:13 - 11:17هفته چهارم،بی بی سی سراسری،رادیو ایرلند.
-
11:19 - 11:22کسی فیلم "کاستی های ترجمه" را دیده؟
-
11:22 - 11:25همسرم کار اون تلویزیون ژاپنی رو انجام داد.
-
11:25 - 11:26جالب بود.
-
11:26 - 11:28(صدای خنده)
-
11:28 - 11:31و ان ویدیوهای محبوب
-
11:35 - 11:39ویدیو یخ غلتان پاول بیسونت،باورنکردنی.
-
11:39 - 11:41ازاد کردن راهبه های دوبلین چطور؟
-
11:41 - 11:43کسی اون رودیده؟
-
11:43 - 11:46فوق العاده ست.
-
11:46 - 11:48جی.تی جاستین تیمبرلک،
-
11:48 - 11:51که دیگه یک ادم معروف واقعیه
-
11:51 - 11:54پیام هام رو می خوندم و میدیدم
-
11:54 - 11:58خواهرم نوشته: "جی تی!جی تی!"
-
11:59 - 12:02انگلا مرکل،صدراعظم المان.
-
12:02 - 12:04باورنکردنی.
-
12:05 - 12:07و بیماران "ای ال اس"،
-
12:07 - 12:10می دونین کدام یک مورد علاقه
انها و خانواده هاست؟ -
12:10 - 12:12همه شون.
-
12:12 - 12:16چون برای این بیماری نادر
درک نشده و فاقد بودجه -
12:16 - 12:22دیدن که مردم تکرار می کردن:
"ای ال اس""ای ال اس" -
12:23 - 12:26باورکردنی نبود.
-
12:26 - 12:28و ان ادمهای منفی باف،
-
12:28 - 12:31بگذارین یه ذره امار بدیم،
-
12:31 - 12:33خب،انجمن "ای ال اس"،
-
12:33 - 12:38تخمین میزنند که در انتهای سال،
۱۶۰ میلیون دلار دارند. -
12:38 - 12:40"ای ال اس" تی دی ای در کمبریج،
-
12:40 - 12:42سه میلیون دلار جمع کردند.
-
12:42 - 12:43خب،حدس بزنید؟
-
12:43 - 12:47انها در حال بررسی بالینی یک دارو بودند
-
12:47 - 12:50که سه سال دنبال بودجه بود
-
12:50 - 12:52دو ماه.
-
12:52 - 12:54طی دو ماه داره بیرون میاد.
-
12:54 - 12:56(تشویق)
-
13:03 - 13:05و یوتیوت گزارش داد
-
13:05 - 13:11که بیش از ۱۵۰ کشور چالش سطل یخ
برای "ای ال اس" را پست کردند. -
13:12 - 13:17و در فیس بوک، دو و نیم میلیون ویدیو پست شد،
-
13:19 - 13:22و من ماجرای جالبی داشتم
-
13:22 - 13:25دیدن شرکت فیس بوک در هفته گذشته،
-
13:25 - 13:28و بهشون گفتم:می دونم شرایط
در خانه من چطور بود -
13:28 - 13:31نمی تونم تصور کنم که اینجا چه جوری بود
-
13:31 - 13:34و اون خانم جواب داد: " انگست به دهن" ماندیم.
-
13:35 - 13:37و ویدیوی مورد علاقه من و خانواده ام؟
-
13:40 - 13:42بیل گیتس.
-
13:43 - 13:46چون شبی که بیماری پیت رو فهمیدیم،
-
13:46 - 13:49به ما گفت که میخواد "ای ال اس" را
-
13:49 - 13:53جلوی چشم انسان دوستانی مثل بیل گیتس بیاره،
-
13:54 - 13:55و این کار را کرد.
-
13:55 - 13:58هدف شماره یک،انجام شد.
-
13:58 - 14:00حالا نوبت درمان و معالجه ست.
-
14:00 - 14:03(تشویق)
-
14:10 - 14:12اما،بعد از این همه یخ،
-
14:12 - 14:14می دونیم که چیزی بیشتر از ریختن اب یخ
-
14:14 - 14:17روی سرها بوده،
-
14:17 - 14:19و واقعا میخوام شما را با چند چیز که
-
14:19 - 14:22یادتون بمونه تنها بگذارم.
-
14:22 - 14:24اولین مورد اینه که،
-
14:24 - 14:26هر روز صبح وقتی بیدار میشید،
-
14:26 - 14:30شما می تونید انتخاب کنید
که با دید مثبت زندگی کنید. -
14:31 - 14:33کسی منو سرزنش می کرد
-
14:33 - 14:35اگر مثل یک جنین می خوابیدم
-
14:35 - 14:39و هر روز لحاف رو روی سرم می کشیدم؟
-
14:39 - 14:41نه،فکر نمی کنم کسی من را سرزنش میکرد،
-
14:41 - 14:44اما پیت به ما روحیه داد تا بیدار شیم
-
14:44 - 14:47تا هر روز پویا و مثبت باشیم.
-
14:47 - 14:50در واقع مجبور شدم چندین
گروه حمایتی رو ترک کنم -
14:50 - 14:52چون همه انجا می گفتند
-
14:52 - 14:54که چمن ها رو با مواد
شیمیایی سم پاشی می کردن، -
14:54 - 14:56و به همین خاطر "ای ال اس" گرفتند،
-
14:56 - 14:58و من میگفتم: من اینطور فکر نمی کنم.
-
14:58 - 15:01اما باید از چیزای منفی دوری می کردم.
-
15:03 - 15:05دومین چیزی که میخوام بگم
-
15:05 - 15:08ادمی که در چالش قرار گرفته
-
15:08 - 15:11باید بخواد تا قدرت ذهنی داشته باشه
-
15:11 - 15:13تا خودش رو نگه داره.
-
15:14 - 15:17پیت هنوز هم به بیسبال میره
-
15:17 - 15:19و هنوز با هم تیمی هاش در جایگاه میشینه،
-
15:19 - 15:23و کیسه غذا رسانش رو اویزون می کنه
-
15:23 - 15:24سمت راست.
-
15:24 - 15:27بچه ها کیسه رو بالا نگه میدارن
-
15:27 - 15:28"پیت،درسته؟" "بله"
-
15:28 - 15:30و بعد اون رو درست سمت معده اش می گیرن.
-
15:31 - 15:34چون پیت میخواد چهره واقعی
این بیماری رو نشون بده. -
15:34 - 15:37و اینکه به هیچ وجه نمیخواد تسلیم بشه.
-
15:38 - 15:40و مورد سوم که میخوام بگم:
-
15:40 - 15:43اگر با موقعیتی مواجه شدید
-
15:43 - 15:46که واقعا غیر قابل پذیرشه،
-
15:46 - 15:50ازتون میخوام تا جایی که
می تونید در اون عمیق بشید -
15:50 - 15:53و تمام تلاش تون رو بکنید
-
15:53 - 15:55و برید دنبالش.
-
15:55 - 16:00(تشویق)
-
16:29 - 16:31ممنون.
-
16:34 - 16:36(پایان تشویق)
-
16:36 - 16:37می دونم طولانی شد،
-
16:37 - 16:39اما باید این رو هم اضافه کنم:
-
16:39 - 16:42نعمت هایی که پسرم به من داد.
-
16:42 - 16:45من به مدت ۲۹ سال
-
16:45 - 16:49افتخار این رو داشتم که مادر باشم
-
16:49 - 16:50مادر پیت فریتس
-
16:50 - 16:56پیت فریتس در طول زندگیش
همیشه الهام بخش و برجسته بوده. -
16:56 - 16:58مهربانی کرده،
-
16:58 - 17:01و تمام اون محبت ها بهش برگشته.
-
17:02 - 17:07اون الان روی این کره خاکی راه میره
و میدونه چرا اینجاست. -
17:08 - 17:10چه نعمتی.
-
17:10 - 17:13دومین چیزی که پسرم بهم داد
-
17:13 - 17:16ماموریت من در زندگیه.
-
17:17 - 17:19حالا من می دونم چرا اینجا هستم.
-
17:19 - 17:21من قراره پسرم رو نجات بدم،
-
17:21 - 17:24و اگر این اتفاق به زندگی اون قد نده،
-
17:24 - 17:27من میخوام کاری کنم تا هیچ مادر دیگه ای
-
17:27 - 17:29رنجی رو که من الان می کشم نکشه.
-
17:31 - 17:33و سوم،حسن ختام
-
17:33 - 17:36هدیه ای که پسرم به من داده،
-
17:36 - 17:38نکته جالب
-
17:38 - 17:40و معجزه اسا
-
17:40 - 17:42در اگوست ۲۰۱۴:
-
17:44 - 17:49دختری که شب تشخیص بیماری به دنبالش رفت
الان همسرشه -
17:50 - 17:56و پیت و جولی یک نوه دختر به من دادند،
لوسی فیتزجرالد فریتس -
17:58 - 18:02لوسی فیتزجرالد فریتس دو
هفته زودتر به دنیا اومد -
18:03 - 18:06و نکته تعجب اور اینکه
-
18:06 - 18:08۳۱ اگوست ۲۰۱۴ بود.
-
18:10 - 18:11و بعد
-
18:11 - 18:15(تشویق)
-
18:20 - 18:24و بگذارین صحبت های الهام بخش پیت رو بگم
-
18:24 - 18:29که به هم کلاسی ها،همکاران
و هم تیمی هاش میگه -
18:31 - 18:33پرشور باشید.
-
18:35 - 18:37اصیل باشید.
-
18:37 - 18:39سخت کوش باشید.
-
18:40 - 18:44و فراموش نکنید که فوق العاده باشید.
-
18:44 - 18:48ممنون. (تشویق)
- Title:
- دیدار با مادری که کمپین چالش سطل آب یخ را به راه انداخت | نانسی فراتس |TEDxBoston
- Description:
-
این سخنرانی در یک TEDx محلی انجام شد، که به طور مستقل از همایش TED صورت می پذیرد.هنگامی پیت فراتس ۲۷ ساله مچ دستش در یک بازی بیس بال زخمی می شود، تشخیص غیر منتظره ای برای بیماری او داده شد: این یک استخوان شکسته نبود ، این بیماری ای ال اس ALS بود که به عنوان بیماری لو گرینگ شناخته می شود، بیماری ای ال اس باعث فلج و سپس مرگ می شودو هیچ درمانی ندارد. وبا این حال پیت فرصتی دید که در مورد بیماری آگاهی ایجاد کند. دراین سخنرانی شجاعانه، مادر پیت، نانسی فراتس داستان اینکه چگونه خانواده توسعه درمان بیماری ای ال اس چالش سطل آب یخ را راه انداختند واز دیدن جاستین تیمبرلیک تا بیل گیتس که در این چالش شرکت کردند و لذت بردند می گوید. اگر شما چالش را پذیرفته اید، لطفا به مرحله بعدی چالش یعنی به اشتراک گذاشتن ادامه دهید، همانطور که فیلم های چالش تان را به اشتراک گذاشتید.
- Video Language:
- English
- Team:
- closed TED
- Project:
- TEDxTalks
- Duration:
- 19:37
b a commented on Persian subtitles for An ice bucket worth spreading | Nancy Frates | TEDxBoston | ||
b a edited Persian subtitles for An ice bucket worth spreading | Nancy Frates | TEDxBoston | ||
Ali Ebrahimi commented on Persian subtitles for An ice bucket worth spreading | Nancy Frates | TEDxBoston | ||
b a edited Persian subtitles for An ice bucket worth spreading | Nancy Frates | TEDxBoston | ||
b a edited Persian subtitles for An ice bucket worth spreading | Nancy Frates | TEDxBoston | ||
b a edited Persian subtitles for An ice bucket worth spreading | Nancy Frates | TEDxBoston | ||
b a approved Persian subtitles for An ice bucket worth spreading | Nancy Frates | TEDxBoston | ||
soheila Jafari edited Persian subtitles for An ice bucket worth spreading | Nancy Frates | TEDxBoston |
Ali Ebrahimi
در عنوان سخنرانى، واژه ى 'كمپينگ' به اشتباه بجاى 'كمپين' بكار رفته. لطفا تصحيح شود.
b a
از دقتتون تشکر می کنم
اصلاح شد