WEBVTT 00:00:00.917 --> 00:00:04.059 روی کاشیهای قرمز در خلوتگاه خانواده من 00:00:04.083 --> 00:00:08.226 همراه فیلم تلویزیونی «کولی» میخواندم و میرقصیدم، 00:00:08.250 --> 00:00:10.393 با بازی بتی میدلر. NOTE Paragraph 00:00:10.417 --> 00:00:12.976 (آواز) «من رویایی داشتم. 00:00:13.000 --> 00:00:16.893 رویایی فوقالعاده، پدر.» NOTE Paragraph 00:00:16.917 --> 00:00:21.559 من آن را با نیاز شدید و اشتیاق پرحرارت دختری نه ساله میخوانم 00:00:21.583 --> 00:00:24.684 که در واقع رویایی داشت. 00:00:24.708 --> 00:00:28.476 رویای من این بود که بازیگر شوم. 00:00:28.500 --> 00:00:31.851 و این واقعیت دارد که من هیچکسی که شبیه من باشد 00:00:31.875 --> 00:00:33.393 در تلویزیون یا فیلم ندیده یودم، 00:00:33.417 --> 00:00:38.518 و مطمئنا، خانواده و دوستان و معلمهایم همگی دائما به من هشدار میدادند 00:00:38.542 --> 00:00:42.417 که افرادی مثل من در هالیوود موفق نمیشوند. 00:00:44.417 --> 00:00:46.601 اما من یک امریکایی بودم. 00:00:46.625 --> 00:00:51.059 به من آموزش داده شده بود که هر کسی میتواند به هرچیزی دست پیدا کند، 00:00:51.083 --> 00:00:54.518 بدون توجه به رنگ پوستش، 00:00:54.542 --> 00:00:57.309 این واقعیت که پدر و مادر من از هندوراس مهاجرت کردند، 00:00:57.333 --> 00:00:59.500 این واقعیت که بیپول بودم. 00:01:00.583 --> 00:01:03.768 نیاز نداشتتم که رویایم آسان باشد، 00:01:03.792 --> 00:01:06.167 فقط باید ممکن باشد. NOTE Paragraph 00:01:07.833 --> 00:01:09.333 و وقتی ۱۵ سالم بود، 00:01:11.125 --> 00:01:14.226 اولین آزمون هنرپیشگی حرفهای خودم را دادم. 00:01:14.250 --> 00:01:17.768 تبلیغی برای اشتراک یک تلویزیون کابلی 00:01:17.792 --> 00:01:19.934 یا اوراق قرضه، واقعا یادم نمیآید. NOTE Paragraph 00:01:19.958 --> 00:01:21.101 (خنده) NOTE Paragraph 00:01:21.125 --> 00:01:24.750 چیزی که یادم میآید این است که کارگردان از من پرسید، 00:01:26.000 --> 00:01:31.458 «میشود یک بار دیگر آن را انجام دهید، اما این بار بیشتر لاتین به نظر برسد.» NOTE Paragraph 00:01:32.917 --> 00:01:35.226 من پرسیدم: «اوم، خیلی خب. 00:01:35.250 --> 00:01:37.934 پس شما از من میخواهید به اسپانیایی انجامش دهم؟» NOTE Paragraph 00:01:37.958 --> 00:01:42.583 «نه، انگلیسی انجامش بده، فقط شبیه لاتینها» NOTE Paragraph 00:01:44.917 --> 00:01:50.375 «خب، من لاتین هستم، این شبیه لاتینها نیست؟» NOTE Paragraph 00:01:51.333 --> 00:01:53.934 سکوت طولانی و ناشیانهای حکمفرما شد، 00:01:53.958 --> 00:01:55.476 و سرانجام، 00:01:55.500 --> 00:01:59.101 «باشه عزیزم، مهم نیست، ممنون از اینکه آمدی، خدانگهدار!» NOTE Paragraph 00:01:59.125 --> 00:02:03.726 بیشتر مسیر خانه طول کشید تا تشخیص دهم منظورش از «بیشتر شبیه لاتینها باش» چیست 00:02:03.750 --> 00:02:07.059 او میخواست که به انگلیسی شکسته حرف بزنم. 00:02:07.083 --> 00:02:09.101 و من نمیتوانستم تشخیص دهم چرا 00:02:09.125 --> 00:02:14.476 اینکه من یک لاتین واقعی، زنده و معتبر بودم 00:02:14.500 --> 00:02:16.309 به نظر مهم نمیرسید. NOTE Paragraph 00:02:16.333 --> 00:02:18.184 بگذریم، من آن کار را به دست نیاوردم. 00:02:18.208 --> 00:02:22.018 من خیلی از شغلهایی را که افرادی مایل بودند من را در آن ببینند نگرفتم: 00:02:22.042 --> 00:02:24.476 دوست دختر یکی از گردن کلفتهای محل، 00:02:24.500 --> 00:02:27.268 یک دزد پررو، 00:02:27.292 --> 00:02:29.601 زن حاملهی شماره دو. NOTE Paragraph 00:02:29.625 --> 00:02:31.143 (خنده) NOTE Paragraph 00:02:31.167 --> 00:02:35.476 اینها نقشهایی بود که برای شخصی مثل من وجود داشت. 00:02:35.500 --> 00:02:39.809 شخصی که آنها نگاه میکردند و زیادی سبزه، زیادی چاق، 00:02:39.833 --> 00:02:43.559 زیادی فقیر، زیادی سادهلوح میدیدند. 00:02:43.583 --> 00:02:45.559 این نقشها کلیشهای بودند 00:02:45.583 --> 00:02:49.226 و نمیتوانستند بیشتر از واقعیت خودم باشند 00:02:49.250 --> 00:02:51.851 یا از نقشهایی که رویای بازی کردنشان را داشتم. 00:02:51.875 --> 00:02:55.809 من میخواستم نقش افرادی را بازی کنم که پیچیده و چند بعدی بودند، 00:02:55.833 --> 00:02:59.768 افرادی که در مرکز زندگی خودشان بودند. 00:02:59.792 --> 00:03:04.518 نه برشهای مقوایی که در پس زمینهی شخص دیگری میایستد. NOTE Paragraph 00:03:04.542 --> 00:03:07.434 اما وقتی من جرات کردم این را به مدیر برنامههایم بگویم-- 00:03:07.458 --> 00:03:11.143 شخصی که به او پول میدهم تا کمکم کند موقعیتی پیدا کنم-- 00:03:11.167 --> 00:03:14.184 جوابش این بود، 00:03:14.208 --> 00:03:19.625 «کسی باید به آن دختر بگوید انتظارات غیرواقع بینانهای دارد.» 00:03:21.625 --> 00:03:23.684 و او اشتباه نمیکرد. 00:03:23.708 --> 00:03:26.143 البته، من او را اخراج کردم، اما او اشتباه نمیکرد. NOTE Paragraph 00:03:26.167 --> 00:03:28.309 (خنده) NOTE Paragraph 00:03:28.333 --> 00:03:32.934 (تشویق) NOTE Paragraph 00:03:32.958 --> 00:03:38.143 چون هر بار که سعی کردم نقشی بگیرم که یک کلیشهی ضعیف نوشته شده نبود، 00:03:38.167 --> 00:03:39.434 این را میشنیدم، 00:03:39.458 --> 00:03:42.559 «ما قصد نداریم این نقش را متنوع به اجرا در بیاوریم» 00:03:42.583 --> 00:03:47.101 یا «ما دوستش داریم اما او کاملا مرتبط با یک نژاد خاص است.» 00:03:47.125 --> 00:03:52.000 یا «متاسفانه، ما از قبل یک بازیگر لاتین در فیلم داریم.» 00:03:53.125 --> 00:03:58.250 من به دریافت پیامهای یکسان دوباره و دوباره و دوباره ادامه دادم. 00:03:59.167 --> 00:04:04.750 که هویت من یک مانع بود که باید بر آن غلبه میکردم. 00:04:06.167 --> 00:04:08.684 و بنابراین من فکر کردم، 00:04:08.708 --> 00:04:10.518 « پیش من بیا، مانع. 00:04:10.542 --> 00:04:14.893 من یک امریکایی هستم. اسم من امریکاست. 00:04:14.917 --> 00:04:19.142 من تمام عمرم را برای این آموزش دیدم، من تنها از اصول پیروی میکنم، 00:04:19.166 --> 00:04:20.892 من سختتر کار خواهم کرد.» 00:04:20.916 --> 00:04:23.559 و همین کار را کردم، به سختترین شکل کار کردم 00:04:23.583 --> 00:04:27.351 تا بر تمام چیزهایی که مردم میگفتند ایرادهای من است غلبه کنم. 00:04:27.375 --> 00:04:30.684 من زیر خورشید نمیایستادم تا پوستم تیرهتر نشود، 00:04:30.708 --> 00:04:34.684 فر بودن موهایم را مطیع صاف شدن قرار دادم. 00:04:34.708 --> 00:04:36.559 مدام سعی کردم وزنم را کاهش دهم. 00:04:36.583 --> 00:04:39.309 لباسهای زیباتر و گرانتر خریدم. 00:04:39.333 --> 00:04:41.226 تا وقتی مردم به من نگاه میکنند، 00:04:41.250 --> 00:04:46.458 یک لاتین تبار خیلی چاق، تیره پوست و فقیر نبینند. 00:04:47.708 --> 00:04:50.393 آنها چیزی را خواهند دید که من قادر به انجام آن هستم. 00:04:50.417 --> 00:04:53.042 و شاید آنها شانسی به من بدهند. NOTE Paragraph 00:04:55.792 --> 00:04:59.684 و در پیچ و تاب طعنه آمیز سرنوشت، 00:04:59.708 --> 00:05:04.458 وقتی من در نهایت نقشی گرفتم که تمام آرزوهایم را برآورده میکرد، 00:05:06.000 --> 00:05:10.208 نقشی بود که نیاز داشت دقیقا خودم باشم. 00:05:11.167 --> 00:05:14.559 آنا در «زنان واقعی انحنا دارند» 00:05:14.583 --> 00:05:18.417 یک لاتین تبار تیره پوست، فقیر و چاق بود. 00:05:20.125 --> 00:05:24.518 من هیچوقت کسی را شبیه او ندیده بودم، هیچکس شبیه خودم، 00:05:24.542 --> 00:05:28.934 که در مرکز داستان زندگی خودش قرار داشته باشد. 00:05:28.958 --> 00:05:30.851 من با این فیلم سرتاسر امریکا 00:05:30.875 --> 00:05:33.101 و چندین کشور سفر کردم 00:05:33.125 --> 00:05:38.559 جایی که مردم بدون توجه به سن، نژاد و نوع بدنشان 00:05:38.583 --> 00:05:41.143 خودشان را در آنا دیدند. 00:05:41.167 --> 00:05:44.976 دختر چاق مکزیکی امریکایی که ۱۷ سال داشت 00:05:45.000 --> 00:05:49.750 و برای به وقوع پیوستن رویای غیرمحتملش با هنجارهای فرهنگی دست و پنجه نرم میکرد. NOTE Paragraph 00:05:50.750 --> 00:05:54.268 علیرغم چیزی که در تمام زندگی به من گفته شده بود، 00:05:54.292 --> 00:06:00.559 من شخصا دیدم که مردم واقعا میخواستند داستانهایی درباره مردمی مثل من را ببینند. 00:06:00.583 --> 00:06:03.809 و آن توقعات غیر واقع بینانه من 00:06:03.833 --> 00:06:07.893 که خودم را به طور معتبر در فرهنگ نشان داده شده ببینم 00:06:07.917 --> 00:06:10.125 توقعات مردم دیگر نیز بودند. 00:06:11.250 --> 00:06:12.726 «زنان واقعی انحنا دارند» 00:06:12.750 --> 00:06:17.559 موفقیتی ضروری، فرهنگی و مالی بود. 00:06:17.583 --> 00:06:20.792 فکر کردم «عالی» شد، «ما انجامش دادیم! 00:06:21.750 --> 00:06:24.518 ما ثابت کردیم داستانمان ارزش دارد. 00:06:24.542 --> 00:06:27.375 اکنون قرار است همه چیز تغییر کند.» NOTE Paragraph 00:06:30.042 --> 00:06:32.976 اما دیدم خیلی کم این اتفاق افتاد. 00:06:33.000 --> 00:06:35.101 هیچ تحولی وجود نداشت. 00:06:35.125 --> 00:06:38.726 هیچکس در صنعت عجلهای برای گفتن داستانهای بیشتر 00:06:38.750 --> 00:06:44.625 دربارهی مخاطبی که گرسنه و مشتاق بود تا پول بدهد و آنها را ببیند نداشت. NOTE Paragraph 00:06:46.792 --> 00:06:50.750 چهار سال بعد، وقتی قرار شد «بتی زشت» را بازی کنم، 00:06:51.750 --> 00:06:54.851 دیدم دوباره همان پدیده اتفاق افتاد، 00:06:54.875 --> 00:06:58.976 «بتی زشت» در نخستین اجرا برای ۱۶ میلیون ببینده در امریکا پخش شد 00:06:59.000 --> 00:07:03.208 و در اولین سال خودش نامزد ۱۱ جایزهی Emmy شد. NOTE Paragraph 00:07:04.792 --> 00:07:09.226 (تشویق) NOTE Paragraph 00:07:09.250 --> 00:07:13.601 اما علیرغم موفقیت «بتی زشت»، 00:07:13.625 --> 00:07:17.059 اجرای تلویزیونی دیگری نخواهد بود 00:07:17.083 --> 00:07:19.434 که با نقش اول یک بازیگر زن لاتین تبار 00:07:19.458 --> 00:07:22.083 به مدت هشت سال در تلویزیون امریکا پخش شود. 00:07:24.667 --> 00:07:26.601 ۱۲ سال شده است 00:07:26.625 --> 00:07:30.226 از زمانی که من اولین و تنها لاتینتباری باشم 00:07:30.250 --> 00:07:33.208 که در دستهی نقش اول برندهی جایزهی Emmy شوم. 00:07:34.333 --> 00:07:36.684 این یک نقطهی افتخار نیست. 00:07:36.708 --> 00:07:39.226 این نقطهی ناامیدی عمیق است. 00:07:39.250 --> 00:07:42.018 نه به این دلیل که جوایز ارزش ما را تعیین میکنند، 00:07:42.042 --> 00:07:45.851 اما به این دلیل که کسی را که ما میبینیم در دنیا موفق میشود 00:07:45.875 --> 00:07:48.601 به ما میآموزد خودمان را چگونه ببینیم، 00:07:48.625 --> 00:07:51.226 چگونه در مورد ارزشمان فکر کنیم، 00:07:51.250 --> 00:07:53.934 چگونه در مورد آیندهمان رویاپردازی کنیم. NOTE Paragraph 00:07:53.958 --> 00:07:55.893 و هر زمان که به آن شک میکنم، 00:07:55.917 --> 00:08:01.018 دختر کوچکی که در سوات ولی پاکستان زندگی میکرد به یاد میآورم. 00:08:01.042 --> 00:08:03.934 و به نحوی دیویدیهایی به دستش رسید 00:08:03.958 --> 00:08:05.934 از یک برنامهی تلویزیونی امریکایی 00:08:05.958 --> 00:08:09.708 که او در آن رویای نویسنده شدن خودش را دید. 00:08:11.250 --> 00:08:14.768 مالالا در زندگینامه شخصی خودش نوشت، 00:08:14.792 --> 00:08:16.643 «من به روزنامهنگاری علاقمند شدم 00:08:16.667 --> 00:08:20.018 بعد از دیدن اینکه چگونه کلمات خودم میتوانند تفاوت ایجاد کنند 00:08:20.042 --> 00:08:24.018 و همچنین بعد از تماشا کردن فیلم «بتی زشت» 00:08:24.042 --> 00:08:27.059 در مورد زندگی در یک مجلهی امریکایی.» NOTE Paragraph 00:08:27.083 --> 00:08:34.143 (تشویق) NOTE Paragraph 00:08:34.167 --> 00:08:37.893 ۱۷ سال از کارم، 00:08:37.917 --> 00:08:43.183 شاهد قدرتی که صداهایمان دارند بودهام 00:08:43.207 --> 00:08:46.250 وقتی میتوانند در فرهنگ حضور پیدا کنند. 00:08:47.292 --> 00:08:48.934 آن را دیدهام. 00:08:48.958 --> 00:08:51.684 آن را زندگی کردهام، همهی ما آن را دیدهایم. 00:08:51.708 --> 00:08:54.893 در سرگرمی، در سیاست، 00:08:54.917 --> 00:08:58.726 در کسبوکار، در تغییر اجتماعی. 00:08:58.750 --> 00:09:03.375 نمیتوانیم آن را انکار کنیم-- حضور داشتن امکان را بوجود میآورد. 00:09:04.917 --> 00:09:06.934 اما در ۱۷ سال گذشته، 00:09:06.958 --> 00:09:09.726 همان بهانهها را نیز شنیدهام 00:09:09.750 --> 00:09:13.643 که چرا بعضی از ما میتوانند به حضور در فرهنگ دسترسی پیدا کنند 00:09:13.667 --> 00:09:15.208 و بعضی از ما نمیتوانند. 00:09:17.042 --> 00:09:18.768 داستانهای ما مخاطب ندارند، 00:09:18.792 --> 00:09:22.184 تجارب ما در مسیر اصلی منعکس نمیشوند، 00:09:22.208 --> 00:09:25.958 صداهای ما یک ریسک مالی بسیار بزرگ هستند. NOTE Paragraph 00:09:27.625 --> 00:09:30.226 تنها چند سال پیش، وکیلم تماس گرفت 00:09:30.250 --> 00:09:33.226 تا توضیح دهد چرا نمیتوانم نقشی در یک فیلم بگیرم. 00:09:33.250 --> 00:09:35.226 او گفت، «آنها تو را دوست داشتند 00:09:35.250 --> 00:09:38.893 و آنها واقعا، واقعا میخواهند بازیگران متنوعی بگیرند، 00:09:38.917 --> 00:09:44.417 اما اگر آنها نقش سفید را اول انتخاب نکنند فیلم از نظر مالی مدیریت نمیشود.» 00:09:46.708 --> 00:09:49.393 او این پیام را با قلبی شکسته رساند 00:09:49.417 --> 00:09:53.250 و با لحنی که میگفت «من میدانم این شرایط چقدر افتضاح است.» 00:09:54.667 --> 00:10:00.601 اما با این وجود، مثل صدها بار قبل، 00:10:00.625 --> 00:10:02.875 من سرازیر شدن اشک را روی گونههایم احساس کردم. 00:10:03.875 --> 00:10:07.934 و درد سوزناک رد شدن در من بالا آمد 00:10:07.958 --> 00:10:10.268 و سپس صدای شرمندگی من را سرزنش میکرد، 00:10:10.292 --> 00:10:13.833 «تو یک زن بالغ هستی، به خاطر یک کار گریه نکن.» 00:10:15.208 --> 00:10:19.268 برای سالها من درگیر این پروسهی پذیرش شکستهایم به عنوان شکست خودم بودم 00:10:19.292 --> 00:10:23.333 و سپس احساس شرمندگی عمیق که نتوانستم بر موانع غلبه کنم. NOTE Paragraph 00:10:24.750 --> 00:10:26.458 اما این بار، صدایی جدید شنیدم. 00:10:27.750 --> 00:10:30.792 صدایی که گفت، «من خستهام. 00:10:31.917 --> 00:10:33.559 دیگر به اندازه کافی کشیدهام.» 00:10:33.583 --> 00:10:35.184 صدایی که فهمید 00:10:35.208 --> 00:10:39.500 اشکها و درد من برای از دست دادن یک کار نبود. 00:10:40.417 --> 00:10:44.101 آنها در واقع در مورد چیزی بود که در مورد من گفته میشد. 00:10:44.125 --> 00:10:48.018 چیزی که در مورد کل زندگی من گفته شده بود 00:10:48.042 --> 00:10:51.018 توسط مسئولان و تولید کنندگان 00:10:51.042 --> 00:10:54.059 و کارگردانان، و نویسندهها، و نمایندهها و مدیران 00:10:54.083 --> 00:10:57.018 و معلمان و دوستان و خانواده. 00:10:57.042 --> 00:10:59.667 که من انسان کم ارزشی بودم. NOTE Paragraph 00:11:00.750 --> 00:11:04.351 من فکر میکردم کرم ضدآفتاب و اتوی صاف کنندهی مو 00:11:04.375 --> 00:11:08.458 باعث تغییر در این سیستم ارزشی تثبیت شده میشود. 00:11:10.500 --> 00:11:13.434 اما چیزی که در آن لحظه تشخیص دادم 00:11:13.458 --> 00:11:19.226 این بود که من در واقع هیچوقت از سیستم نمیخواستم که تغییر کند. 00:11:19.250 --> 00:11:24.833 از او میخواستم که به من اجازهی ورود بدهد و آنها با هم یکسان نیستند. 00:11:26.375 --> 00:11:29.393 من نمیتوانستم چیزی که سیستم در مورد من اعتقاد داشت را تغییر دهم 00:11:29.417 --> 00:11:32.417 درحالیکه به چیزی که سیستم در مورد من اعتقاد داشت باور داشتم. 00:11:33.458 --> 00:11:34.934 و من اینکار را کردم. 00:11:34.958 --> 00:11:36.851 من، مثل همه ی اطرافیانم، 00:11:36.875 --> 00:11:42.625 باور داشتم که برای من امکان ندارد آنگونه که هستم در رویایم باشم. 00:11:43.625 --> 00:11:47.250 و سعی کردم خودم را مخفی کنم. 00:11:50.250 --> 00:11:54.684 چیزی این کار برای من آشکار کرد این بود که این ممکن است 00:11:54.708 --> 00:11:59.726 که شخصی باشم که واقعا میخواهد تغییر را ببیند 00:11:59.750 --> 00:12:05.667 درحالی که شخصی بودم که اقداماتش شرایط را همانطور که بود نگه میداشت. 00:12:08.500 --> 00:12:12.059 و این باعث شد باور کنم که تغییر قرار نیست 00:12:12.083 --> 00:12:15.018 با تشخیص دادن آدم خوب از بد اتفاق بیفتد. 00:12:15.042 --> 00:12:17.851 آن مکالمه همه ما را از دردسر آسوده میکند. 00:12:17.875 --> 00:12:20.375 چون بیشتر ما هیچکدام از آنها نیستیم. NOTE Paragraph 00:12:21.500 --> 00:12:23.101 تغییر خواهد آمد. 00:12:23.125 --> 00:12:25.059 وقتی هر کدام از ما شجاعت را داشته باشد 00:12:25.083 --> 00:12:29.309 تا ارزشها و اعتقادات بنیادیمان را مورد سوال قرار دهد. 00:12:29.333 --> 00:12:34.542 و هر کاری لازم است انجام دهد تا اقداماتمان به بهترین خواستههایمان منتهی شوند. 00:12:36.542 --> 00:12:39.601 من فقط یکی از میلیونها نفری هستم 00:12:39.625 --> 00:12:43.476 که به من گفته شده برای رسیدن به آرزوهایم، 00:12:43.500 --> 00:12:45.684 برای به اشتراک گذاشتن استعدادم با دنیا 00:12:45.708 --> 00:12:48.833 باید در مقابل این واقعیت که چه کسی هستم مقاومت کنم. 00:12:50.042 --> 00:12:53.851 من به عنوان یک نفر، آمادهام تا دست از مقاومت کردن بردارم 00:12:53.875 --> 00:12:58.625 و شروع کنم به وجود داشتن به عنوان خودِ کامل و اصلیام NOTE Paragraph 00:13:00.417 --> 00:13:03.059 اگر میتوانستم برگردم و چیزی بگویم 00:13:03.083 --> 00:13:07.559 به آن دختر نه ساله که در خلوتگاه میرقصید، و رویاپردازی میکرد، 00:13:07.583 --> 00:13:09.101 میگویم، 00:13:09.125 --> 00:13:11.250 هویت من مانع من نیست، 00:13:12.292 --> 00:13:14.250 هویت من ابرقدرت من است. 00:13:15.250 --> 00:13:17.601 زیرا واقعیت این است، 00:13:17.625 --> 00:13:19.708 من آن شکلی هستم که دنیا هست. 00:13:20.667 --> 00:13:23.643 شما آن شکلی هستید که دنیا هست. 00:13:23.667 --> 00:13:28.768 روی هم، ما شکلی هستیم که دنیا هست. 00:13:28.792 --> 00:13:31.893 و برای اینکه سیستمهای ما آن را منعکس کنند، 00:13:31.917 --> 00:13:34.875 آنها مجبور نیستند واقعیتی جدید ایجاد کنند. 00:13:35.833 --> 00:13:39.375 آنها فقط باید از مخالفت با سیستمی که از قبل در آن زندگی میکنیم دست بردارند NOTE Paragraph 00:13:40.667 --> 00:13:41.934 متشکرم. NOTE Paragraph 00:13:41.958 --> 00:13:46.458 (تشویق)