[Script Info] Title: [Events] Format: Layer, Start, End, Style, Name, MarginL, MarginR, MarginV, Effect, Text Dialogue: 0,0:00:01.04,0:00:04.68,Default,,0000,0000,0000,,آلک سوت: خب حدود ده سال پیش،\Nخانمی از تگزاز به من زنگ زد، Dialogue: 0,0:00:04.68,0:00:06.35,Default,,0000,0000,0000,,استیسی بیکر، Dialogue: 0,0:00:06.35,0:00:10.12,Default,,0000,0000,0000,,تعدادی از کارهای عکاسی مرا در نمایشگاه هنری دیده بود Dialogue: 0,0:00:10.12,0:00:14.85,Default,,0000,0000,0000,,و به دنبال این بود که اگر من قبول کنم\Nتعدادی عکس از پدر و مادرش بگیریم. Dialogue: 0,0:00:15.89,0:00:19.34,Default,,0000,0000,0000,,در آن زمان من استیسی را ندیده بودم،\Nو فکر میکردم که او از ثروتمندان نفتی است Dialogue: 0,0:00:19.34,0:00:23.37,Default,,0000,0000,0000,,ومن با سر توی گنج افتادم. Dialogue: 0,0:00:23.37,0:00:25.24,Default,,0000,0000,0000,,اما بعدا فهمیدم که Dialogue: 0,0:00:25.24,0:00:28.45,Default,,0000,0000,0000,,او یک وام گرفته تا این کار انجام شود. Dialogue: 0,0:00:29.41,0:00:31.08,Default,,0000,0000,0000,,من از والدینش عکس گرفتم. Dialogue: 0,0:00:31.08,0:00:35.07,Default,,0000,0000,0000,,اما من بیشتر هیجان داشتم تا از\Nاستیسی عکس بگیرم. Dialogue: 0,0:00:35.07,0:00:36.83,Default,,0000,0000,0000,,تصاویری که آن روز گرفتم Dialogue: 0,0:00:36.83,0:00:39.95,Default,,0000,0000,0000,,یکی از بهترین تصاویر پرترهای من شدند. Dialogue: 0,0:00:41.57,0:00:45.03,Default,,0000,0000,0000,,در آن زمان من این عکس را گرفتم،\Nاستسی به عنوان وکیل مدافع Dialogue: 0,0:00:45.03,0:00:46.69,Default,,0000,0000,0000,,دولت تگزاس کار می کرد. Dialogue: 0,0:00:46.69,0:00:51.39,Default,,0000,0000,0000,,مدت کوتاهی پس از آن، او شغلش را رها کرد\Nتا که عکاسی را در ایالت مین بخواند، Dialogue: 0,0:00:51.39,0:00:53.65,Default,,0000,0000,0000,,و در زمانی که او آنجا بود Dialogue: 0,0:00:53.65,0:00:56.79,Default,,0000,0000,0000,,او مدیر عکاسی مجله نیویورک تایمز را ملاقات کرد Dialogue: 0,0:00:56.79,0:01:00.15,Default,,0000,0000,0000,,و شغلی به او پیشنهاد شد. Dialogue: 0,0:01:00.15,0:01:02.98,Default,,0000,0000,0000,,استیسی بیکر: از آن سالها تاکنون،\Nآلک و من Dialogue: 0,0:01:02.98,0:01:05.21,Default,,0000,0000,0000,,تعداد پروژه عکاسی برای مجلات با هم انجام دادیم. Dialogue: 0,0:01:05.21,0:01:07.16,Default,,0000,0000,0000,,و ما با هم دوست شدیم. Dialogue: 0,0:01:07.16,0:01:11.95,Default,,0000,0000,0000,,چند ماه پیش، شروع کردم با آلک درباره چیزی\Nکه مرا شیفته کرده گفتگو کردن. Dialogue: 0,0:01:11.95,0:01:15.34,Default,,0000,0000,0000,,من همیشه اینکه چگونه زوج ها همدیگر را ملاقات کردند \Nتوجه و وسواسی زیادی داشته ام. Dialogue: 0,0:01:15.34,0:01:18.31,Default,,0000,0000,0000,,از آلک چگونگی آشنایی با همسرش ریچل را پرسیدم، Dialogue: 0,0:01:18.31,0:01:21.17,Default,,0000,0000,0000,,او گفت موضوع به یک بازی فوتبال\Nدر دبیرستان برمیگردد Dialogue: 0,0:01:21.17,0:01:24.09,Default,,0000,0000,0000,,وقتی ریچل شانزده و او پانزده ساله بودند، Dialogue: 0,0:01:24.09,0:01:26.18,Default,,0000,0000,0000,,و او از ریچل خواسته که با هم بیرون بروند. Dialogue: 0,0:01:26.18,0:01:28.02,Default,,0000,0000,0000,,او موهای بنفش ریچل را دوست داشته. Dialogue: 0,0:01:28.02,0:01:31.17,Default,,0000,0000,0000,,ریچل گفت درسته هین بود. Dialogue: 0,0:01:31.17,0:01:35.47,Default,,0000,0000,0000,,و سپس از او پرسیدم آیا علاقه دارد که یک Dialogue: 0,0:01:35.47,0:01:37.28,Default,,0000,0000,0000,,پروژه عکاسی را برای کشف این پرسش داشته باشد. Dialogue: 0,0:01:37.28,0:01:41.32,Default,,0000,0000,0000,,آلک سوت: من به این پرسش علامند بودم،\Nاما من بیشتر علاقه به اینکه Dialogue: 0,0:01:41.32,0:01:44.80,Default,,0000,0000,0000,,انگیزه استیسی برای این پرسش چیست داشتم، Dialogue: 0,0:01:44.80,0:01:48.73,Default,,0000,0000,0000,,به ویژه اینکه از زمانی که او را می شناختم\Nاو هرگز دوست پسری نداشت. Dialogue: 0,0:01:48.73,0:01:51.51,Default,,0000,0000,0000,,خب از بخشی از این پروژه،\Nاین جالب خواهد بود\N Dialogue: 0,0:01:51.51,0:01:53.63,Default,,0000,0000,0000,,اگر او سعی کند که کسی را ملاقات کند. Dialogue: 0,0:01:53.63,0:01:58.47,Default,,0000,0000,0000,,ایده من این بود که استیسی در لاس وگاس Dialogue: 0,0:01:58.47,0:02:02.54,Default,,0000,0000,0000,,در روز ولنتاین ملاقاتهای دوستیابی سریعی داشته باشد. Dialogue: 0,0:02:02.54,0:02:08.46,Default,,0000,0000,0000,,( خنده)( تشویق) (موسیقی) Dialogue: 0,0:02:08.46,0:02:13.66,Default,,0000,0000,0000,,استیسی بیکر: ما در در سریعترین و بزرگترین \Nوب سایت آگهی دادیم. Dialogue: 0,0:02:13.66,0:02:15.68,Default,,0000,0000,0000,,من ۱۹ قرارملاقات گذاشتم Dialogue: 0,0:02:15.68,0:02:18.68,Default,,0000,0000,0000,,و هر ملاقات ۳ دقیقه طول کشید. Dialogue: 0,0:02:18.68,0:02:22.62,Default,,0000,0000,0000,,ما لیستی از پرسشهایی برای شکستن یخ فضا\Nبرای شرکت کنندگان تهیه کردیم. Dialogue: 0,0:02:22.62,0:02:26.56,Default,,0000,0000,0000,,چیزهایی شبیه به این،"اگر می توانستی یک حیوان باشی، \Nچه حیوانی می بودی؟" Dialogue: 0,0:02:26.56,0:02:28.44,Default,,0000,0000,0000,,چیزهایی شبیه به این. Dialogue: 0,0:02:28.44,0:02:30.86,Default,,0000,0000,0000,,اولین ملاقات کننده من کولین بود. Dialogue: 0,0:02:30.86,0:02:32.67,Default,,0000,0000,0000,,او اهل انگلستان بود. Dialogue: 0,0:02:32.67,0:02:37.82,Default,,0000,0000,0000,,او یکبار پس از گذاشتن یک آگهی برای زنی از برج جدی ،\Nبا ازدواج کرده بود. Dialogue: 0,0:02:37.82,0:02:40.17,Default,,0000,0000,0000,,من و آلک او را در آخر شب دیدیم، Dialogue: 0,0:02:40.17,0:02:45.09,Default,,0000,0000,0000,,او گفت دوست دارد زنی را در صف پیشخوان ببوسد. Dialogue: 0,0:02:45.09,0:02:48.40,Default,,0000,0000,0000,,زک و کریس برای قرارملاقات با هم آمدند. Dialogue: 0,0:02:50.84,0:02:53.24,Default,,0000,0000,0000,,این کارل هست. Dialogue: 0,0:02:53.24,0:02:58.66,Default,,0000,0000,0000,,از کارل پرسیدم،"اولین چیزی که در مورد یک \Nزن توجه اش را جلب می کند چیست؟" Dialogue: 0,0:02:58.66,0:03:00.75,Default,,0000,0000,0000,,او گفت،"ممه هایش" Dialogue: 0,0:03:00.75,0:03:03.19,Default,,0000,0000,0000,,(خنده تماشاگران) Dialogue: 0,0:03:05.35,0:03:08.55,Default,,0000,0000,0000,,متیو علاقمند به زنانی با ساق پاهای\Nعضلانی هست. Dialogue: 0,0:03:08.55,0:03:12.38,Default,,0000,0000,0000,,ما درباره دویدن صحبت کردیم. او دومیدانی\Nسه گانه بازی می کرد و من نیمه ماراتن. Dialogue: 0,0:03:12.38,0:03:17.24,Default,,0000,0000,0000,,در واقع آلک چشمان او را دوست داشت و از من پرسید،\Nایا من به او علاقمندم، ولی من نبودم. Dialogue: 0,0:03:17.24,0:03:20.22,Default,,0000,0000,0000,,و فکر میکنم که او نیز \Nعلاقه ای به من نداشت. Dialogue: 0,0:03:21.35,0:03:24.72,Default,,0000,0000,0000,,آستین و مایک با هم آمدند. Dialogue: 0,0:03:24.72,0:03:27.34,Default,,0000,0000,0000,,او از من سوال فرضی را پرسید. Dialogue: 0,0:03:27.34,0:03:31.96,Default,,0000,0000,0000,,گفت،"تو در آسانسور هستی و \Nبرای یک جلسه دیرت شده. Dialogue: 0,0:03:31.96,0:03:34.40,Default,,0000,0000,0000,,یک نفر به سرعت برای آسانسور می دود. Dialogue: 0,0:03:34.40,0:03:37.35,Default,,0000,0000,0000,,آیا آسانسور را برای او نگه می داری؟" Dialogue: 0,0:03:37.35,0:03:39.34,Default,,0000,0000,0000,,و من گفتم، نه. Dialogue: 0,0:03:39.34,0:03:41.93,Default,,0000,0000,0000,,( خنده ) Dialogue: 0,0:03:43.77,0:03:47.82,Default,,0000,0000,0000,,کلیف گفت اولین چیزی نسبت به یک زن \Nتوجه اش را جلب می کند دندان ها هستند، Dialogue: 0,0:03:47.82,0:03:50.81,Default,,0000,0000,0000,,و ما از دندان های همدیگر تعریف کردیم. Dialogue: 0,0:03:50.81,0:03:53.18,Default,,0000,0000,0000,,چونکه او موقع خواب دهانش باز هست، Dialogue: 0,0:03:53.18,0:03:57.38,Default,,0000,0000,0000,,او برای جلوگیری از بیماری لثه \Nنخ دندان به دندانهایش می کشد، Dialogue: 0,0:03:57.38,0:03:59.80,Default,,0000,0000,0000,,و از او پرسیدم هر چند وقت یکبار، Dialogue: 0,0:03:59.80,0:04:02.40,Default,,0000,0000,0000,,گفت،"یک روز درمیان" Dialogue: 0,0:04:02.40,0:04:04.21,Default,,0000,0000,0000,,( خنده) Dialogue: 0,0:04:05.53,0:04:07.97,Default,,0000,0000,0000,,و به عنوان کسی که روزی دوبار\Nنخ دندان می کشد، Dialogue: 0,0:04:07.97,0:04:10.37,Default,,0000,0000,0000,,من مطمئن نبودم که بیشتر از آن\Nنخ دندان بکشم Dialogue: 0,0:04:10.37,0:04:12.89,Default,,0000,0000,0000,,اما فکر نمی کنم که این را بلند گفتم. Dialogue: 0,0:04:12.89,0:04:15.94,Default,,0000,0000,0000,,بیل حسابرس هست، Dialogue: 0,0:04:15.94,0:04:21.42,Default,,0000,0000,0000,,و ما تمام سه دقیقه را در \Nمورد حسابرسی حرف زدیم.( خنده) Dialogue: 0,0:04:22.67,0:04:26.64,Default,,0000,0000,0000,,به اولین چیزی که اسپنسر در مورد یک \Nزن توجه می کند رنگ رخسار اوست. Dialogue: 0,0:04:26.64,0:04:29.33,Default,,0000,0000,0000,,او احساس می کند که خیلی \Nاز زنها زیادی آرایش می کنند، Dialogue: 0,0:04:29.33,0:04:33.16,Default,,0000,0000,0000,,آرایش باید فقط باید به اندازه کافی \Nبرای برجسته کردن ویژگی های صورت آنها باشد. Dialogue: 0,0:04:33.16,0:04:35.23,Default,,0000,0000,0000,,به او گفتم که من اصلا آرایش نمی کنم Dialogue: 0,0:04:35.23,0:04:38.25,Default,,0000,0000,0000,,و به نظر او این چیز خوبی بود. Dialogue: 0,0:04:39.32,0:04:43.40,Default,,0000,0000,0000,,گریک به من گفت که فکر نمی کرده \Nکه من شکننده باشم. Dialogue: 0,0:04:43.40,0:04:48.47,Default,,0000,0000,0000,,او همچنین از اینکه من نمی توانستم لحظاتی را که \Nشرمنده شده بودم را به یاد بیاورم ناامید شده بود. Dialogue: 0,0:04:48.47,0:04:50.77,Default,,0000,0000,0000,,او فکر می کرد که من دروغ می گویم،\Nولی من دروغ نمیگفتم. Dialogue: 0,0:04:50.77,0:04:53.85,Default,,0000,0000,0000,,فکر نمیکنم او اصلا از من خوشش آمده باشد،\Nاما در آخر آن شب، Dialogue: 0,0:04:53.85,0:04:57.17,Default,,0000,0000,0000,,او پیش من آمد و یک جعبه شکلات به من داد. Dialogue: 0,0:04:57.85,0:05:00.54,Default,,0000,0000,0000,,ویلیام برای یک گفتگوی سخت آماده بود. Dialogue: 0,0:05:00.54,0:05:02.68,Default,,0000,0000,0000,,فکرکنم مست بود. Dialogue: 0,0:05:02.68,0:05:05.11,Default,,0000,0000,0000,,( خنده) Dialogue: 0,0:05:05.60,0:05:08.88,Default,,0000,0000,0000,,هنرپیشه کریس مک کین\Nمدیر تشریفات این ملاقات ها بود. Dialogue: 0,0:05:08.88,0:05:11.34,Default,,0000,0000,0000,,او عادت داشت"جوان و بی قرار باشد" Dialogue: 0,0:05:11.34,0:05:14.08,Default,,0000,0000,0000,,در واقع من با او قرار ملاقاتی نداشتم. Dialogue: 0,0:05:14.08,0:05:17.62,Default,,0000,0000,0000,,آلک گفت که او چندین زن را دیده\Nو شماره تلفن به آنها داده. Dialogue: 0,0:05:18.79,0:05:23.62,Default,,0000,0000,0000,,نیازی نیست که بگویم، من عاشق نشدم. Dialogue: 0,0:05:23.62,0:05:27.61,Default,,0000,0000,0000,,من هیچ ارتباط بخصوصی با هیچ یک\Nاز افرادی که دیده بودم احساس نکردم، Dialogue: 0,0:05:27.61,0:05:32.26,Default,,0000,0000,0000,,و احساس نکردم آنها هم \Nحس بخصوصی درباره من داشتند. Dialogue: 0,0:05:33.30,0:05:36.04,Default,,0000,0000,0000,,آلک سوت: برای من زیباترین چیز-- Dialogue: 0,0:05:36.04,0:05:41.63,Default,,0000,0000,0000,,( خنده)-- به عنوان عکاس\Nکیفیت آسیب پذیری است. Dialogue: 0,0:05:41.63,0:05:45.33,Default,,0000,0000,0000,,از ظاهر افراد می توانید Dialogue: 0,0:05:45.33,0:05:48.51,Default,,0000,0000,0000,,درونشان بسیار شکننده تر آنها را ببینید. Dialogue: 0,0:05:48.51,0:05:51.88,Default,,0000,0000,0000,,در این برنامه ملاقات دوستیابی\Nمن نمونه های زیادی از آن را دیدیم، Dialogue: 0,0:05:51.88,0:05:56.50,Default,,0000,0000,0000,,اما همانطور که ملاقات های استیسی\Nرا نگاه می کردم و با او صحبت کردم، Dialogue: 0,0:05:56.50,0:06:02.51,Default,,0000,0000,0000,,متوجه شدم که چقدر تفاوت \Nبین عشق عکسی و عشق واقعی هست. Dialogue: 0,0:06:02.51,0:06:06.16,Default,,0000,0000,0000,,عشق واقعی چیست؟ این چگونه بوجود می آید؟ Dialogue: 0,0:06:06.16,0:06:10.50,Default,,0000,0000,0000,,برای پیدا کردن این پرسش، \Nو فهمیدن اینکه چگونه یک نفر Dialogue: 0,0:06:10.50,0:06:15.08,Default,,0000,0000,0000,,به ملاقاتی برای دوستیابی میرود \Nتا با آن فرد زندگی مشترک داشته باشند، Dialogue: 0,0:06:15.08,0:06:17.63,Default,,0000,0000,0000,,من و استیسی به سان سیتی سامرلین رفتیم، Dialogue: 0,0:06:17.63,0:06:21.77,Default,,0000,0000,0000,,که بزرگترین جامعه بازنشستگان هستند. Dialogue: 0,0:06:23.02,0:06:27.64,Default,,0000,0000,0000,,مرتبط ما جرج بود،\Nکه کلوپ عکاسی این جامعه را به عهده داشت. Dialogue: 0,0:06:27.64,0:06:32.45,Default,,0000,0000,0000,,او هماهنگ کرد که ما زوجهای دیگری در\Nاستودیو موقت عکاسی شان ملاقات کنیم. Dialogue: 0,0:06:32.45,0:06:37.52,Default,,0000,0000,0000,,استیسی بیکر: بعد از ۴۵ سال ازدواج،\Nشوهر آناستازیا دو سال پیش فوت کرد، Dialogue: 0,0:06:37.52,0:06:40.67,Default,,0000,0000,0000,,ما از او خواستیم اگر عکس \Nعروسی قدیمی داشته باشد به ما بدهد. Dialogue: 0,0:06:40.67,0:06:44.08,Default,,0000,0000,0000,,او همسرش را هنگامی \Nکه پانزده ساله و پیشخدمت Dialogue: 0,0:06:44.08,0:06:46.56,Default,,0000,0000,0000,,یک کبابی کوچک در میشیگان بود دیده بود. Dialogue: 0,0:06:46.56,0:06:48.24,Default,,0000,0000,0000,,همسرش ۳۰ ساله بود. Dialogue: 0,0:06:48.24,0:06:50.51,Default,,0000,0000,0000,,او در مورد سنش دروغ گفته بود. Dialogue: 0,0:06:50.51,0:06:53.32,Default,,0000,0000,0000,,همسرش اولین کسی بود که او ملاقات کرده بود. Dialogue: 0,0:06:53.32,0:06:57.78,Default,,0000,0000,0000,,دین دوسال پشت سر هم\Nدر لاس وگاس بهترین عکاس شده بود، Dialogue: 0,0:06:57.78,0:06:59.66,Default,,0000,0000,0000,,و توجه آلیس را به خود جلب کرده بود، Dialogue: 0,0:06:59.66,0:07:02.24,Default,,0000,0000,0000,,در حقیقت، او همسرش جودی را Dialogue: 0,0:07:02.24,0:07:05.77,Default,,0000,0000,0000,,در همان سنی دید که آلک\Nهمسرش ریچل را دیده بود. Dialogue: 0,0:07:05.77,0:07:08.74,Default,,0000,0000,0000,,دین اقرار کرد که دوست دارد\Nزنان زیبا را ببیند، Dialogue: 0,0:07:08.74,0:07:12.69,Default,,0000,0000,0000,,اما هرگز از او در مورد تصمیمش \Nبرای ازدواج با جودی پرسیده نشد. Dialogue: 0,0:07:12.69,0:07:15.05,Default,,0000,0000,0000,,آلک سوت: جرج ژوزفین را \Nدر مراسم رقص دیده بود. Dialogue: 0,0:07:15.05,0:07:17.56,Default,,0000,0000,0000,,او ۱۸ ساله بود، و ژوزفین ۱۵ ساله بود. Dialogue: 0,0:07:17.56,0:07:21.12,Default,,0000,0000,0000,,مانند خیلی از زوج هایی که ما دیدم،\Nدرباره انتخاب اولشان Dialogue: 0,0:07:21.12,0:07:23.46,Default,,0000,0000,0000,,خیلی فلسفی نبودند. Dialogue: 0,0:07:23.46,0:07:26.04,Default,,0000,0000,0000,,جرج چیزی گفت که واقعا در من تاثیر گذاشت. Dialogue: 0,0:07:26.04,0:07:31.56,Default,,0000,0000,0000,,او گفت،"هنگامی که احساس پیدا کردی،\Nفقط بر اساس آن جلو می روی." Dialogue: 0,0:07:34.14,0:07:37.68,Default,,0000,0000,0000,,باب و ترودی بر اساس برنامهریزی از طرف خانواده ها\Nزمانی که ترودی هنوز دبیرستانی بود\Nهمدیگر را ملاقات کردند . Dialogue: 0,0:07:37.68,0:07:40.44,Default,,0000,0000,0000,,آنها گفتند هنگامی که برای اولین بار\Nهمدیگر را دیدیند بطور خیلی خاصی Dialogue: 0,0:07:40.44,0:07:41.86,Default,,0000,0000,0000,,جذب یکدیگر نشدند. Dialogue: 0,0:07:41.86,0:07:44.54,Default,,0000,0000,0000,,ولی با این حال خیلی زود ازدواج کردند. Dialogue: 0,0:07:45.11,0:07:47.53,Default,,0000,0000,0000,,استیسی بیکر: داستانی که بیش از همه در من اثر گذاشت Dialogue: 0,0:07:47.53,0:07:52.26,Default,,0000,0000,0000,,داستان جرج بود، مدیر کلوپ عکاسی ، و همسرش مری. Dialogue: 0,0:07:52.26,0:07:55.66,Default,,0000,0000,0000,,جرج و مری ازدواج دومشان بود. Dialogue: 0,0:07:55.66,0:08:00.34,Default,,0000,0000,0000,,آنها همدیگر را در یک بار محلی در لوزویل،\Nدر ایالت کنتاکی به نام صحرا دیدیند. Dialogue: 0,0:08:00.34,0:08:04.08,Default,,0000,0000,0000,,جرج تنها بود و مری با دوستانشان. Dialogue: 0,0:08:04.08,0:08:09.80,Default,,0000,0000,0000,,هنگامی که شروع به دیدار هم کردند،\Nاو ۹٫۰۰۰ دلار بدهکاری مالیاتی داشت، Dialogue: 0,0:08:09.80,0:08:12.33,Default,,0000,0000,0000,,و مری به او پیشنهاد کمک برای پرداخت بدهیاش کرد، Dialogue: 0,0:08:12.33,0:08:16.30,Default,,0000,0000,0000,,خب سال بعد، او بدهیاش را به مری داد، Dialogue: 0,0:08:16.30,0:08:18.80,Default,,0000,0000,0000,,و مری او را از بدهکاری خلاص کرد. Dialogue: 0,0:08:18.80,0:08:23.24,Default,,0000,0000,0000,,در واقع جرج موقع ازدواجش با مری\Nالکلی بود، و مری این را می دانست. Dialogue: 0,0:08:23.24,0:08:26.07,Default,,0000,0000,0000,,جرج گفت که در مقطعی از زندگیشان، Dialogue: 0,0:08:26.07,0:08:29.60,Default,,0000,0000,0000,,۵۴ آبجو در روز می خورد. Dialogue: 0,0:08:29.60,0:08:32.43,Default,,0000,0000,0000,,یکبار هم که مست بود،\Nمری و دو فرزندشان را Dialogue: 0,0:08:32.43,0:08:33.97,Default,,0000,0000,0000,,تهدید به مرگ کرد، Dialogue: 0,0:08:33.97,0:08:38.41,Default,,0000,0000,0000,,اما آنها فرار کردند و به پلیس زنگ زدند. Dialogue: 0,0:08:38.41,0:08:40.58,Default,,0000,0000,0000,,بطرز شگفت انگیزی، مری او را برگرداند، Dialogue: 0,0:08:40.58,0:08:42.90,Default,,0000,0000,0000,,و در نهایت همه چیز بهتر شد. Dialogue: 0,0:08:42.90,0:08:45.76,Default,,0000,0000,0000,,جرج ترک اعتیاد الکل کرد Dialogue: 0,0:08:45.76,0:08:48.66,Default,,0000,0000,0000,,و برای سال ۳۶ مشروب نخورد. Dialogue: 0,0:08:48.66,0:08:49.78,Default,,0000,0000,0000,,(موسیقی) Dialogue: 0,0:08:49.78,0:08:52.12,Default,,0000,0000,0000,,در آخر روز،\Nهنگامی که سان سیتی را ترک کردیم، Dialogue: 0,0:08:52.12,0:08:54.54,Default,,0000,0000,0000,,من به آلک گفتم که من واقعا فکر نمی کردیم Dialogue: 0,0:08:54.54,0:08:58.67,Default,,0000,0000,0000,,که داستان این زوج هایی که ما دیدم\Nجالب باشند! Dialogue: 0,0:08:58.67,0:09:00.88,Default,,0000,0000,0000,,آنچه که بیشتر از همه جالب بود این بود Dialogue: 0,0:09:00.88,0:09:04.59,Default,,0000,0000,0000,,که آنها مدیریت کردند که با هم باقی بمانند. Dialogue: 0,0:09:04.59,0:09:08.77,Default,,0000,0000,0000,,آلک سوت: همه آنها صاحب \Nویژگی زیبای استقامت بودند، Dialogue: 0,0:09:08.77,0:09:11.05,Default,,0000,0000,0000,,اما این در مورد درباره مجردها هم درست بود. Dialogue: 0,0:09:11.05,0:09:14.86,Default,,0000,0000,0000,,جهان سخت هست،\Nو مجردها بیرون می روند Dialogue: 0,0:09:14.86,0:09:17.20,Default,,0000,0000,0000,,تا با دیگران ارتباط برقرار کنند، Dialogue: 0,0:09:17.20,0:09:19.82,Default,,0000,0000,0000,,و این زوج ها بعد از این همه سال Dialogue: 0,0:09:19.82,0:09:21.59,Default,,0000,0000,0000,,با هم باقی ماندند. Dialogue: 0,0:09:23.84,0:09:27.15,Default,,0000,0000,0000,,تصویر مورد علاقه من در این سفر\Nمال جو و روزالین بود. Dialogue: 0,0:09:27.15,0:09:29.40,Default,,0000,0000,0000,,در زمانی که ما روزالین و جو را دیدیم، Dialogue: 0,0:09:29.40,0:09:34.91,Default,,0000,0000,0000,,من از زوج ها می پرسیدم که\Nآیا عکسی قدیمی از عروسیشان دارند. Dialogue: 0,0:09:34.91,0:09:39.71,Default,,0000,0000,0000,,در این مورد، آنها همزمان از \Nتوی کیف پولشان Dialogue: 0,0:09:39.71,0:09:44.01,Default,,0000,0000,0000,,یک عکس دقیقا مشابه را بیرون آوردند. Dialogue: 0,0:09:44.01,0:09:47.14,Default,,0000,0000,0000,,با خودم فکر کردم،\Nکدام زیباتر است، Dialogue: 0,0:09:47.14,0:09:51.44,Default,,0000,0000,0000,,تصویر این زوج جوان که\Nبه تازگی عاشق هم شده اند، Dialogue: 0,0:09:51.44,0:09:56.64,Default,,0000,0000,0000,,یا ایده این که این دو این تصویر را\Nبرای دهه ها نگه داشته اند؟ Dialogue: 0,0:09:58.26,0:10:00.12,Default,,0000,0000,0000,,سپاسگزارم. Dialogue: 0,0:10:00.12,0:10:05.53,Default,,0000,0000,0000,,(تشویق)