1 00:00:01,037 --> 00:00:04,682 آلک سوت: خب حدود ده سال پیش، خانمی از تگزاز به من زنگ زد، 2 00:00:04,682 --> 00:00:06,354 استیسی بیکر، 3 00:00:06,354 --> 00:00:10,116 تعدادی از کارهای عکاسی مرا در نمایشگاه هنری دیده بود 4 00:00:10,116 --> 00:00:14,852 و به دنبال این بود که اگر من قبول کنم تعدادی عکس از پدر و مادرش بگیریم. 5 00:00:15,892 --> 00:00:19,335 در آن زمان من استیسی را ندیده بودم، و فکر میکردم که او از ثروتمندان نفتی است 6 00:00:19,335 --> 00:00:23,367 ومن با سر توی گنج افتادم. 7 00:00:23,367 --> 00:00:25,242 اما بعدا فهمیدم که 8 00:00:25,242 --> 00:00:28,449 او یک وام گرفته تا این کار انجام شود. 9 00:00:29,409 --> 00:00:31,076 من از والدینش عکس گرفتم. 10 00:00:31,076 --> 00:00:35,074 اما من بیشتر هیجان داشتم تا از استیسی عکس بگیرم. 11 00:00:35,074 --> 00:00:36,832 تصاویری که آن روز گرفتم 12 00:00:36,832 --> 00:00:39,946 یکی از بهترین تصاویر پرترهای من شدند. 13 00:00:41,566 --> 00:00:45,031 در آن زمان من این عکس را گرفتم، استسی به عنوان وکیل مدافع 14 00:00:45,031 --> 00:00:46,686 دولت تگزاس کار می کرد. 15 00:00:46,686 --> 00:00:51,386 مدت کوتاهی پس از آن، او شغلش را رها کرد تا که عکاسی را در ایالت مین بخواند، 16 00:00:51,386 --> 00:00:53,651 و در زمانی که او آنجا بود 17 00:00:53,651 --> 00:00:56,786 او مدیر عکاسی مجله نیویورک تایمز را ملاقات کرد 18 00:00:56,786 --> 00:01:00,153 و شغلی به او پیشنهاد شد. 19 00:01:00,153 --> 00:01:02,982 استیسی بیکر: از آن سالها تاکنون، آلک و من 20 00:01:02,982 --> 00:01:05,214 تعداد پروژه عکاسی برای مجلات با هم انجام دادیم. 21 00:01:05,214 --> 00:01:07,165 و ما با هم دوست شدیم. 22 00:01:07,165 --> 00:01:11,948 چند ماه پیش، شروع کردم با آلک درباره چیزی که مرا شیفته کرده گفتگو کردن. 23 00:01:11,948 --> 00:01:15,338 من همیشه اینکه چگونه زوج ها همدیگر را ملاقات کردند توجه و وسواسی زیادی داشته ام. 24 00:01:15,338 --> 00:01:18,310 از آلک چگونگی آشنایی با همسرش ریچل را پرسیدم، 25 00:01:18,310 --> 00:01:21,166 او گفت موضوع به یک بازی فوتبال در دبیرستان برمیگردد 26 00:01:21,166 --> 00:01:24,091 وقتی ریچل شانزده و او پانزده ساله بودند، 27 00:01:24,091 --> 00:01:26,181 و او از ریچل خواسته که با هم بیرون بروند. 28 00:01:26,181 --> 00:01:28,015 او موهای بنفش ریچل را دوست داشته. 29 00:01:28,015 --> 00:01:31,173 ریچل گفت درسته هین بود. 30 00:01:31,173 --> 00:01:35,469 و سپس از او پرسیدم آیا علاقه دارد که یک 31 00:01:35,469 --> 00:01:37,280 پروژه عکاسی را برای کشف این پرسش داشته باشد. 32 00:01:37,280 --> 00:01:41,320 آلک سوت: من به این پرسش علامند بودم، اما من بیشتر علاقه به اینکه 33 00:01:41,320 --> 00:01:44,796 انگیزه استیسی برای این پرسش چیست داشتم، 34 00:01:44,796 --> 00:01:48,727 به ویژه اینکه از زمانی که او را می شناختم او هرگز دوست پسری نداشت. 35 00:01:48,727 --> 00:01:51,513 خب از بخشی از این پروژه، این جالب خواهد بود 36 00:01:51,513 --> 00:01:53,626 اگر او سعی کند که کسی را ملاقات کند. 37 00:01:53,626 --> 00:01:58,471 ایده من این بود که استیسی در لاس وگاس 38 00:01:58,471 --> 00:02:02,542 در روز ولنتاین ملاقاتهای دوستیابی سریعی داشته باشد. 39 00:02:02,542 --> 00:02:08,463 ( خنده)( تشویق) (موسیقی) 40 00:02:08,463 --> 00:02:13,664 استیسی بیکر: ما در در سریعترین و بزرگترین وب سایت آگهی دادیم. 41 00:02:13,664 --> 00:02:15,684 من ۱۹ قرارملاقات گذاشتم 42 00:02:15,684 --> 00:02:18,679 و هر ملاقات ۳ دقیقه طول کشید. 43 00:02:18,679 --> 00:02:22,616 ما لیستی از پرسشهایی برای شکستن یخ فضا برای شرکت کنندگان تهیه کردیم. 44 00:02:22,616 --> 00:02:26,563 چیزهایی شبیه به این،"اگر می توانستی یک حیوان باشی، چه حیوانی می بودی؟" 45 00:02:26,563 --> 00:02:28,444 چیزهایی شبیه به این. 46 00:02:28,444 --> 00:02:30,858 اولین ملاقات کننده من کولین بود. 47 00:02:30,858 --> 00:02:32,669 او اهل انگلستان بود. 48 00:02:32,669 --> 00:02:37,824 او یکبار پس از گذاشتن یک آگهی برای زنی از برج جدی ، با ازدواج کرده بود. 49 00:02:37,824 --> 00:02:40,169 من و آلک او را در آخر شب دیدیم، 50 00:02:40,169 --> 00:02:45,092 او گفت دوست دارد زنی را در صف پیشخوان ببوسد. 51 00:02:45,092 --> 00:02:48,398 زک و کریس برای قرارملاقات با هم آمدند. 52 00:02:50,838 --> 00:02:53,239 این کارل هست. 53 00:02:53,239 --> 00:02:58,663 از کارل پرسیدم،"اولین چیزی که در مورد یک زن توجه اش را جلب می کند چیست؟" 54 00:02:58,663 --> 00:03:00,753 او گفت،"ممه هایش" 55 00:03:00,753 --> 00:03:03,190 (خنده تماشاگران) 56 00:03:05,350 --> 00:03:08,554 متیو علاقمند به زنانی با ساق پاهای عضلانی هست. 57 00:03:08,554 --> 00:03:12,385 ما درباره دویدن صحبت کردیم. او دومیدانی سه گانه بازی می کرد و من نیمه ماراتن. 58 00:03:12,385 --> 00:03:17,238 در واقع آلک چشمان او را دوست داشت و از من پرسید، ایا من به او علاقمندم، ولی من نبودم. 59 00:03:17,238 --> 00:03:20,219 و فکر میکنم که او نیز علاقه ای به من نداشت. 60 00:03:21,349 --> 00:03:24,715 آستین و مایک با هم آمدند. 61 00:03:24,715 --> 00:03:27,338 او از من سوال فرضی را پرسید. 62 00:03:27,338 --> 00:03:31,959 گفت،"تو در آسانسور هستی و برای یک جلسه دیرت شده. 63 00:03:31,959 --> 00:03:34,397 یک نفر به سرعت برای آسانسور می دود. 64 00:03:34,397 --> 00:03:37,346 آیا آسانسور را برای او نگه می داری؟" 65 00:03:37,346 --> 00:03:39,343 و من گفتم، نه. 66 00:03:39,343 --> 00:03:41,926 ( خنده ) 67 00:03:43,766 --> 00:03:47,818 کلیف گفت اولین چیزی نسبت به یک زن توجه اش را جلب می کند دندان ها هستند، 68 00:03:47,818 --> 00:03:50,813 و ما از دندان های همدیگر تعریف کردیم. 69 00:03:50,813 --> 00:03:53,181 چونکه او موقع خواب دهانش باز هست، 70 00:03:53,181 --> 00:03:57,384 او برای جلوگیری از بیماری لثه نخ دندان به دندانهایش می کشد، 71 00:03:57,384 --> 00:03:59,799 و از او پرسیدم هر چند وقت یکبار، 72 00:03:59,799 --> 00:04:02,399 گفت،"یک روز درمیان" 73 00:04:02,399 --> 00:04:04,214 ( خنده) 74 00:04:05,534 --> 00:04:07,972 و به عنوان کسی که روزی دوبار نخ دندان می کشد، 75 00:04:07,972 --> 00:04:10,372 من مطمئن نبودم که بیشتر از آن نخ دندان بکشم 76 00:04:10,372 --> 00:04:12,894 اما فکر نمی کنم که این را بلند گفتم. 77 00:04:12,894 --> 00:04:15,936 بیل حسابرس هست، 78 00:04:15,936 --> 00:04:21,419 و ما تمام سه دقیقه را در مورد حسابرسی حرف زدیم.( خنده) 79 00:04:22,669 --> 00:04:26,640 به اولین چیزی که اسپنسر در مورد یک زن توجه می کند رنگ رخسار اوست. 80 00:04:26,640 --> 00:04:29,333 او احساس می کند که خیلی از زنها زیادی آرایش می کنند، 81 00:04:29,333 --> 00:04:33,164 آرایش باید فقط باید به اندازه کافی برای برجسته کردن ویژگی های صورت آنها باشد. 82 00:04:33,164 --> 00:04:35,231 به او گفتم که من اصلا آرایش نمی کنم 83 00:04:35,231 --> 00:04:38,249 و به نظر او این چیز خوبی بود. 84 00:04:39,317 --> 00:04:43,404 گریک به من گفت که فکر نمی کرده که من شکننده باشم. 85 00:04:43,404 --> 00:04:48,466 او همچنین از اینکه من نمی توانستم لحظاتی را که شرمنده شده بودم را به یاد بیاورم ناامید شده بود. 86 00:04:48,466 --> 00:04:50,768 او فکر می کرد که من دروغ می گویم، ولی من دروغ نمیگفتم. 87 00:04:50,768 --> 00:04:53,852 فکر نمیکنم او اصلا از من خوشش آمده باشد، اما در آخر آن شب، 88 00:04:53,852 --> 00:04:57,173 او پیش من آمد و یک جعبه شکلات به من داد. 89 00:04:57,846 --> 00:05:00,540 ویلیام برای یک گفتگوی سخت آماده بود. 90 00:05:00,540 --> 00:05:02,676 فکرکنم مست بود. 91 00:05:02,676 --> 00:05:05,111 ( خنده) 92 00:05:05,601 --> 00:05:08,875 هنرپیشه کریس مک کین مدیر تشریفات این ملاقات ها بود. 93 00:05:08,875 --> 00:05:11,336 او عادت داشت"جوان و بی قرار باشد" 94 00:05:11,336 --> 00:05:14,076 در واقع من با او قرار ملاقاتی نداشتم. 95 00:05:14,076 --> 00:05:17,621 آلک گفت که او چندین زن را دیده و شماره تلفن به آنها داده. 96 00:05:18,791 --> 00:05:23,620 نیازی نیست که بگویم، من عاشق نشدم. 97 00:05:23,620 --> 00:05:27,614 من هیچ ارتباط بخصوصی با هیچ یک از افرادی که دیده بودم احساس نکردم، 98 00:05:27,614 --> 00:05:32,262 و احساس نکردم آنها هم حس بخصوصی درباره من داشتند. 99 00:05:33,302 --> 00:05:36,043 آلک سوت: برای من زیباترین چیز-- 100 00:05:36,043 --> 00:05:41,626 ( خنده)-- به عنوان عکاس کیفیت آسیب پذیری است. 101 00:05:41,626 --> 00:05:45,330 از ظاهر افراد می توانید 102 00:05:45,330 --> 00:05:48,511 درونشان بسیار شکننده تر آنها را ببینید. 103 00:05:48,511 --> 00:05:51,878 در این برنامه ملاقات دوستیابی من نمونه های زیادی از آن را دیدیم، 104 00:05:51,878 --> 00:05:56,499 اما همانطور که ملاقات های استیسی را نگاه می کردم و با او صحبت کردم، 105 00:05:56,499 --> 00:06:02,512 متوجه شدم که چقدر تفاوت بین عشق عکسی و عشق واقعی هست. 106 00:06:02,512 --> 00:06:06,162 عشق واقعی چیست؟ این چگونه بوجود می آید؟ 107 00:06:06,162 --> 00:06:10,504 برای پیدا کردن این پرسش، و فهمیدن اینکه چگونه یک نفر 108 00:06:10,504 --> 00:06:15,078 به ملاقاتی برای دوستیابی میرود تا با آن فرد زندگی مشترک داشته باشند، 109 00:06:15,078 --> 00:06:17,632 من و استیسی به سان سیتی سامرلین رفتیم، 110 00:06:17,632 --> 00:06:21,769 که بزرگترین جامعه بازنشستگان هستند. 111 00:06:23,019 --> 00:06:27,638 مرتبط ما جرج بود، که کلوپ عکاسی این جامعه را به عهده داشت. 112 00:06:27,639 --> 00:06:32,447 او هماهنگ کرد که ما زوجهای دیگری در استودیو موقت عکاسی شان ملاقات کنیم. 113 00:06:32,447 --> 00:06:37,515 استیسی بیکر: بعد از ۴۵ سال ازدواج، شوهر آناستازیا دو سال پیش فوت کرد، 114 00:06:37,515 --> 00:06:40,667 ما از او خواستیم اگر عکس عروسی قدیمی داشته باشد به ما بدهد. 115 00:06:40,667 --> 00:06:44,080 او همسرش را هنگامی که پانزده ساله و پیشخدمت 116 00:06:44,080 --> 00:06:46,565 یک کبابی کوچک در میشیگان بود دیده بود. 117 00:06:46,565 --> 00:06:48,237 همسرش ۳۰ ساله بود. 118 00:06:48,237 --> 00:06:50,512 او در مورد سنش دروغ گفته بود. 119 00:06:50,512 --> 00:06:53,321 همسرش اولین کسی بود که او ملاقات کرده بود. 120 00:06:53,321 --> 00:06:57,780 دین دوسال پشت سر هم در لاس وگاس بهترین عکاس شده بود، 121 00:06:57,780 --> 00:06:59,660 و توجه آلیس را به خود جلب کرده بود، 122 00:06:59,660 --> 00:07:02,238 در حقیقت، او همسرش جودی را 123 00:07:02,238 --> 00:07:05,767 در همان سنی دید که آلک همسرش ریچل را دیده بود. 124 00:07:05,767 --> 00:07:08,739 دین اقرار کرد که دوست دارد زنان زیبا را ببیند، 125 00:07:08,739 --> 00:07:12,686 اما هرگز از او در مورد تصمیمش برای ازدواج با جودی پرسیده نشد. 126 00:07:12,686 --> 00:07:15,054 آلک سوت: جرج ژوزفین را در مراسم رقص دیده بود. 127 00:07:15,054 --> 00:07:17,562 او ۱۸ ساله بود، و ژوزفین ۱۵ ساله بود. 128 00:07:17,562 --> 00:07:21,115 مانند خیلی از زوج هایی که ما دیدم، درباره انتخاب اولشان 129 00:07:21,115 --> 00:07:23,460 خیلی فلسفی نبودند. 130 00:07:23,460 --> 00:07:26,041 جرج چیزی گفت که واقعا در من تاثیر گذاشت. 131 00:07:26,041 --> 00:07:31,565 او گفت،"هنگامی که احساس پیدا کردی، فقط بر اساس آن جلو می روی." 132 00:07:34,142 --> 00:07:37,675 باب و ترودی بر اساس برنامهریزی از طرف خانواده ها زمانی که ترودی هنوز دبیرستانی بود همدیگر را ملاقات کردند . 133 00:07:37,675 --> 00:07:40,445 آنها گفتند هنگامی که برای اولین بار همدیگر را دیدیند بطور خیلی خاصی 134 00:07:40,445 --> 00:07:41,865 جذب یکدیگر نشدند. 135 00:07:41,865 --> 00:07:44,543 ولی با این حال خیلی زود ازدواج کردند. 136 00:07:45,113 --> 00:07:47,528 استیسی بیکر: داستانی که بیش از همه در من اثر گذاشت 137 00:07:47,528 --> 00:07:52,265 داستان جرج بود، مدیر کلوپ عکاسی ، و همسرش مری. 138 00:07:52,265 --> 00:07:55,655 جرج و مری ازدواج دومشان بود. 139 00:07:55,655 --> 00:08:00,345 آنها همدیگر را در یک بار محلی در لوزویل، در ایالت کنتاکی به نام صحرا دیدیند. 140 00:08:00,345 --> 00:08:04,083 جرج تنها بود و مری با دوستانشان. 141 00:08:04,083 --> 00:08:09,795 هنگامی که شروع به دیدار هم کردند، او ۹٫۰۰۰ دلار بدهکاری مالیاتی داشت، 142 00:08:09,795 --> 00:08:12,326 و مری به او پیشنهاد کمک برای پرداخت بدهیاش کرد، 143 00:08:12,326 --> 00:08:16,296 خب سال بعد، او بدهیاش را به مری داد، 144 00:08:16,296 --> 00:08:18,804 و مری او را از بدهکاری خلاص کرد. 145 00:08:18,804 --> 00:08:23,239 در واقع جرج موقع ازدواجش با مری الکلی بود، و مری این را می دانست. 146 00:08:23,239 --> 00:08:26,072 جرج گفت که در مقطعی از زندگیشان، 147 00:08:26,072 --> 00:08:29,601 ۵۴ آبجو در روز می خورد. 148 00:08:29,601 --> 00:08:32,434 یکبار هم که مست بود، مری و دو فرزندشان را 149 00:08:32,434 --> 00:08:33,966 تهدید به مرگ کرد، 150 00:08:33,966 --> 00:08:38,412 اما آنها فرار کردند و به پلیس زنگ زدند. 151 00:08:38,412 --> 00:08:40,583 بطرز شگفت انگیزی، مری او را برگرداند، 152 00:08:40,583 --> 00:08:42,905 و در نهایت همه چیز بهتر شد. 153 00:08:42,905 --> 00:08:45,761 جرج ترک اعتیاد الکل کرد 154 00:08:45,761 --> 00:08:48,664 و برای سال ۳۶ مشروب نخورد. 155 00:08:48,664 --> 00:08:49,778 (موسیقی) 156 00:08:49,778 --> 00:08:52,125 در آخر روز، هنگامی که سان سیتی را ترک کردیم، 157 00:08:52,125 --> 00:08:54,539 من به آلک گفتم که من واقعا فکر نمی کردیم 158 00:08:54,539 --> 00:08:58,672 که داستان این زوج هایی که ما دیدم جالب باشند! 159 00:08:58,672 --> 00:09:00,878 آنچه که بیشتر از همه جالب بود این بود 160 00:09:00,878 --> 00:09:04,593 که آنها مدیریت کردند که با هم باقی بمانند. 161 00:09:04,593 --> 00:09:08,773 آلک سوت: همه آنها صاحب ویژگی زیبای استقامت بودند، 162 00:09:08,773 --> 00:09:11,048 اما این در مورد درباره مجردها هم درست بود. 163 00:09:11,048 --> 00:09:14,856 جهان سخت هست، و مجردها بیرون می روند 164 00:09:14,856 --> 00:09:17,201 تا با دیگران ارتباط برقرار کنند، 165 00:09:17,201 --> 00:09:19,825 و این زوج ها بعد از این همه سال 166 00:09:19,825 --> 00:09:21,592 با هم باقی ماندند. 167 00:09:23,842 --> 00:09:27,151 تصویر مورد علاقه من در این سفر مال جو و روزالین بود. 168 00:09:27,151 --> 00:09:29,395 در زمانی که ما روزالین و جو را دیدیم، 169 00:09:29,395 --> 00:09:34,906 من از زوج ها می پرسیدم که آیا عکسی قدیمی از عروسیشان دارند. 170 00:09:34,906 --> 00:09:39,712 در این مورد، آنها همزمان از توی کیف پولشان 171 00:09:39,712 --> 00:09:44,008 یک عکس دقیقا مشابه را بیرون آوردند. 172 00:09:44,008 --> 00:09:47,142 با خودم فکر کردم، کدام زیباتر است، 173 00:09:47,142 --> 00:09:51,438 تصویر این زوج جوان که به تازگی عاشق هم شده اند، 174 00:09:51,438 --> 00:09:56,644 یا ایده این که این دو این تصویر را برای دهه ها نگه داشته اند؟ 175 00:09:58,264 --> 00:10:00,122 سپاسگزارم. 176 00:10:00,122 --> 00:10:05,532 (تشویق)